نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 109
خردمند در آنها بينديشد و پروردگار خويش بشناسد و در هر يك از پنج قسمت اول ممكن است كلمه سوم را صفت كلمه اول قرار داد و در هر يك معنى مناسبى لحاظ كرد . باب جواز تعبير از خدا به شىء « چيز » 1 - ابن ابى نجران گويد : از امام جواد ( ع ) راجع بتوحيد سؤال كردم و گفتم : ميتوانم خدا را چيزى تصور كنم ؟ فرمود : آرى ولى چيزى كه حقيقتش درك نميشود و حدى ندارد زيرا هر چيز كه در خاطرت در آيد خدا غير او باشد ، چيزى مانند او نيست و خاطرها او را درك نكنند ، چگونه خاطرها دركش كنند در صورتى كه او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد ميباشد ، در باره خدا تنها همين اندازه بخاطر گذرد : « چيزى كه حقيقتش درك نشود و حدى ندارد » . شرح - وقتى گوئيم زمين چيزيست ، آب چيزيست ، كوه چيزيست ، حقيقت معانى اين الفاظ را مىفهميم و صورتى از آنها در ذهن ما منتقش است كه محدود بحد معينى است ، مثلا حد آب اينست كه روان باشد اگر جامد شد نامش يخ است نه آب بخلاف وقتى كه گوئيم « خدا چيزيست » اولا بايد بدانيم كه حقيقت خدا را نميتوانيم درك كنيم ثانيا ممكن نيست صورتى از خدا در ذهن ما منتقش شود ثالثا خدا بحدى محدود نگردد و بهمين دليل در ذهن در نيابد . 2 - از امام باقر ( ع ) سؤال شد : رواست كه بخدا گويند چيزيست ؟ فرمود : آرى چيزى كه او را از حد تعطيل ( خدائى نيست ) و حد تشبيه ( مانند ساختن او را بمخلوق ) خارج كند ( يعنى چون گوئى خدا چيزيست اعتراف بوجودش كرده اى پس كافر و طبيعى نيستى اما بايد بدانى كه او چيزيست بيمانند ) . 3 - امام باقر ( ع ) فرمود : ذات خدا از مخلوقش جدا و مخلوقش از ذات او جداست ( بهيچ وجه
109
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 109