نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 343
و على و فاطمه و حسن و حسين و من بر در ايستاده بودم ، گفتم : اى پيامبر من از خاندان نيستم ؟ . گفت : تو از همسران پيامبرى و نگفت تو از خاندانى . صدوق گفته : اين حديث غريب است و خلاف مشهور به همين سند رسيده . خاندان پنجاند : محمد ، على ، فاطمه ، حسن ، حسين ، ششم جبرئيل بود . < فهرس الموضوعات > هفت تن نماز را كوتاه نخوانند < / فهرس الموضوعات > ترجمهء ( 786 ) هفت تن نماز را كوتاه نخوانند - امام صادق گفته كه پدرش مىگفت : هفت تن نماز را كوتاه نگزاردند : آنكه ماليات فراهم كند ، فرماندهى كه در نقاط مأموريت خود در گردش است ، سوداگر دوره گرد كه از شهرى به شهرى رود ، چوپان و بيابانى و چادرنشين كه هميشه پى آب و گياه در گردشند ، مردى كه براى بازى به شكار رفته ، دزدى كه راه زنى مىكند . < فهرس الموضوعات > ياد آورى خدا به هفت اندام پخش شده < / فهرس الموضوعات > ترجمهء ( 787 ) ياد آورى خدا به هفت اندام پخش شده - زبان ، جان ، روان و خرد ، شناسايش سر و قلب هر يك از اين هفت نياز به استقامت و درستى دارد ، درستى زبان : صدق اقرار است ، درستى جان راستى در آمرزشخواهىست ، درستى روان راستى در عذرخواهىست ، درستى خرد راستى در پند گرفتن است ، درستى شناسايش راستى سرفراز بودن است ، درستى سر لب ريز بودن به جهان رازهاست درستى دل يقين راست و شناختن خداست . ذكر زبان ستايش و نيايش است ، ذكر جان كوشش و رنج است ذكر روان بيم و اميد است ، ذكر خرد كرنش و شرمندگىست ، ذكر شناسايش تسليم و خشنوديست ذكر سر مقام ديدار حق است . معلوم نيست از پيشوايان جعفرى باشد شايد يكى از صوفيه چنين بيانى كرده است .
343
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 343