responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 306


سپاهگاه خويش ساخت . مشركان نزديك آمدند و به يكبارگى بر ما هجوم آوردند ، بسيارى از مسلمانان تباه شدند و باقى گريختند ، من با پيامبر بر جاى ماندم و مهاجر و انصار به سراهاى خويش به مدينه باز گشتند و همه مىپنداشتند كه پيامبر و ياران وى كشته شده‌اند . من نزد پيامبر هفتاد و اندى زخم خورده بودم آنگاه جاى چندى از آنها را نشان داده گفت من در اين روز آنچه كردم اميدوارم كه پاداش آن را خدا بدهاد . آنگاه از ياران خود پرسيد آيا چنين نيست ؟ همه گفتند چنان است .
مقام پنجم - گفت اى برادر جهود ، همهء قريش و عرب گرد هم فراهم شدند و پيمان بستند كه از نبرد ما باز نايستند تا پيامبر را با هر چه مسلمانان خاندان عبد المطلب هلاك گردانند . آنگاه با ساز و برگ خويش آمدند و كنار مدينه فرود آمدند ، و مىپنداشتند كه سرانجام پيروزى با ايشان است . فرخ سروش فرود آمد پيامبر را آگاه ساخت . پيامبر گرد خويش و مهاجر و انصار خندفى كند قريش فرا پيش آمدند و بر پيرامون خندق فرود آمدند و ما را تنگ گرفتند و ما را بيچاره و زبون مىانگاشتند . پيامبر همچنان ايشان را به دين خدا خواندى و به خويشاوندى سوگند دادى البته سرباز زدند اين خواندن به خدا اينان را بيشتر سركش ساخت . دلاوران قريش و عرب در آن روز : عمرو بن عبد ودّ بود كه بسان اشتر مست درشت رفتى و مبارز خواستى و رجز خواندى گاهى نيزه جنباندى و زمانى شمشير راندى ، كسى از بيم دلاورى وى ياراى مبارزه با او نداشتى ، با اين همه كسى از مسلمانان رگ دارى نشان نداد ، پيامبر مرا خواست و به دست خويش دستار بر سر من بست و اين شمشير را به من داد ( اشارت به ذو الفقار كرد ) من به نبرد وى بيرون راندم ، زنان مدينه بر من گريان گرديدند و چنان مىپنداشتند كه من نه مرد ميدان عمرو بن عبد ودّ هستم ، سرانجام به دست من كشته شد . او هنگام مبارزه ضربتى بر سر من نواخت كه هنوز جاى آن نمايان است ، اشارت بدان كرد . و گفت به دست من تباه شد و دشمنان به هزيمت رفتند سپس از ياران خود پرسيد آيا چنين نبود ؟ . همه تصديق كردند .

306

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 306
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست