responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 294


[ كلام مصنف ] مصنف اين كتاب گويد : بعقيدهء من در اين باره آن حضرت بهر دو جهت مأمور بود و روايت شده است پرنده هائى كه دستور گرفتنشان را داشت طاوس بود و كركس و خروس و مرغابى و شنيدم از محمد بن عبد الله بن محمد بن طيفور در بيان گفتار ابراهيم كه عرض كرد پروردگارا مرا بنما كه مردگان را چگونه زنده ميكنى ميگفت كه خداى عز و جل دستور داد كه ابراهيم بنده اى از بندگان شايستهء خدا را زيارت كند ابراهيم آن بنده را ديد و چون با او سخن گفت ابراهيم را گفت كه خداى تبارك و تعالى را بنده اى است كه ابراهيمش خوانند خداوند او را بدوستى خود مفتخر فرموده است .
ابراهيم گفت اين بنده را نشان چيست ؟ گفت : نشانه اش اينكه خداوند مرده را براى او زنده خواهد كرد ابراهيم را بخاطر رسيد كه آن بنده خود او است از اين جهت از خداوند خواست كه مرده را براى او زنده گرداند خدا فرمود : مگر زنده شدن مردگان را باور ندارى ؟ عرض كرد : چرا ولى براى اينكه دلم مطمئن گردد و مقصودش اطمينان بدوستى خداوند بود و گفته شده است كه ابراهيم مىخواست او نيز اين معجزه را داشته باشد مانند ساير پيغمبران كه معجزه داشتند و از خداوند خواست كه مرده را براى او زنده كند خداوند بابراهيم دستور داد كه در برابر اين كرامت بايستى او نيز زنده اى را بكشد و اين دستور همان هنگام بود كه مأمور شد فرزندش اسماعيل را سر ببرد و خداى عز و جل بابراهيم دستور داد كه چهار پرنده را سر ببرد طاوس و كركس و خروس و مرغابى و غرض خداوند از طاوس آرايش دنيا بود و از كركس مقصود آرزوى دراز و مرغابى كناية از حرص و خروس اشارة بشهوت بود خداى عز و جل ميفرمود اگر دوست دارى كه دلت زنده شود و آرام دلت من باشم از اين چهار چيز بيرون شو كه اگر اين چيزها در دلى باشد آن دل بمن آرام نخواهد گرفت پرسيدماش خداوند چرا فرمود : مگر باور ندارى ؟ با اينكه

294

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 294
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست