نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 205
دچار ترديد مىشود هان كه نه آن را خواهم و نه اين را ، كه يكى مهار گسيخته ايست غرق در لذائذ حيوانى و ديگرى مغرور بجمع كردن و ذخيره نمودن ، هيچ يك نگهبان دين نيستند بلكه به چهارپايان چرنده بيشتر شبيهاند تا انسان . آرى اين چنين مىشود كه با مرگ استادان ، دانش نيز رخت از ميان بر مىبندد آرى بار الها زمين خالى نمىماند از حجتى كه يا آشكارا به تبليغ دين قيام كند و يا به پنهان و گمنامى تا مگر حجتهاى الهى و راهنمايان حق باطل نمانند ولى آنان چقدراند ؟ و كجايند ؟ آنان بشمار بسىاند كند و بقدر و شخصيت بسيار بزرگ ، كه خداوند بوسيلهء آنان دلائل توحيد و حق را نگهدارى ميكند تا بمردانى همانند خود در شايستگى آن دلائل را بسپارند و در زمين دلهائى مانند دلهاى خود آن تخمهاى معرفت را بكارند اين مردان حقيقت ، به نيروى دانش ، تا مغز جهان هستى پيشروى كردهاند و شاهد مقصود را در آغوش گرفتهاند . آنچه در نظر ناز پروردگان سخت و دشوار است در نظر اينان سهل و آسان است و با آنچه نادانان از آن گريزانند اينان مأنوس و دلخوشاند جسمشان در دنيا است ولى جانشان بعالم اعلى بستگى دارد اى كميل آنان جانشينان خداوندند و مبلغين دين او . آه آه كه چقدر مشتاقم بديدارشان و براى خود و شما از خداوند آمرزش ميطلبم . مصنف اين كتاب رضي الله عنه گويد : اين روايت را بسندهاى متعدد در كتاب اكمال الدين و اتمام النعمة كه در اثبات غيبة امام زمان و رفع نگرانى و تحير نوشتهام نقل كردهام .
205
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 205