responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 118


باقر تشريف آورد نوكر عمر : مزاحم وارد شد و گفت : كه محمد بن على ( ع ) بر در خانه است گفت :
باندرونش راهنمائى كن گويد : امام هنگامى داخل شد كه عمر اشك از چشمان خود پاك ميكرد محمد بن على ( ع ) فرمود چرا گريه كرده اى ؟ هشام گفت : يا ابن رسول الله جهت گريه اش چنين و چنان است فرمود : اى عمر براستى كه دنيا بازارى از بازارها است گروهى از اين بازار بيرون شدند و متاعى سودمند تهيه كرده بودند و گروهى ديگر متاع زيان بخش ، چه بسا مردمى كه از كارهاى روزمرهء ما زيانها ديدند تا مرگشان فرا رسيد و ريشه كن شدند و سر افكنده از دنيا بيرون رفتند زيرا نه براى آنچه از آخرت دوست داشتند تهيه اى ديدند و نه از آنچه ناخوشاش داشتند سپرى ساختند ثروتى را كه اندوختند وارث حق نشناس بقسمت برد و اينان خود به پيشگاه كسى حاضر شدند كه عذرشان را نخواهد پذيرفت پس بخداوند سوگند كه بر ما همين شايسته است كه در اعمال رشگآور آنان موافقت نمائيم و در كردارى كه از آن بر آنان ميترسيم خوددارى كنيم تو اى عمر تقوى را پيشه كن و دو چيز بخاطرت بسپار : نيكو بنگر ، آنچه را كه دوست دارى بهنگام حضور در محضر پروردگار بهمراه داشته باشى از پيش بفرست و درست نگاه كن آنچه را كه ناخوش دارى در آن محضر با تو باشد عوضش را تهيه كن و خيال مكن متاعى كه براى پيشينيان تو كسادى ببار آورد از تو رواج خواهد شد از خداوند بپرهيز اى عمر و درها را بروى مردم باز كن و مردم را بآسانى بپذير ستمديده را يارى كن و ستمكار را از ستم بازدار سپس فرمود : سه چيز است كه در هر كس باشد ايمانش بخداوند كامل است عمر بسر دو زانو نشست و گفت : بفرمائيد اى خاندان پيغمبر ، فرمود : آرى اى عمر ، كسى كه چون خشنود گردد

118

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 118
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست