نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 634
سپس پيغمبر فرمود يا ابن ابى طالب چون ديدى جانم از تنم برآمد تو مرا خوب غسل بده و با اين دو پارچه لباسم كفن كن يا در پارچه سفيد مصر و برد يمانى ، كفن بسيار گران بر من مپوش ، مرا برداريد و ببريد تا بر لب گورم نهيد اول كسى كه بمن رحمت فرستد خداست جل جلاله از بالاى عرش خود سپس جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل در صفوف فرشتهها كه جز خدا شمار آنها نداند نماز بر من گذارند . سپس آنها كه گرد عرشند و سپس اهل آسمانها بترتيب سپس همه خاندانم و زنان خويش بترتيب قرابت اشاره اى كنند و سلام دهند مرا بآواز شيون و ناله نيازارند . سپس فرمود اى بلال مردم را جمع كن و رسول خدا عمامه بر سر بست و بر كمان خود تكيه زد و بمنبر برآمد و سپاس خدا گفت و او را ستايش كرد و سپس فرمود اى گروههاى اصحابم چه گونه پيغمبرى بودم براى شما ، در ميان شما جهاد نكردم ؟ دندانهاى رباعيهام نشكست پيشانيم بر خاك نيامد ؟ خون بر چهرهام روان نشد تا ريشم را فرا گرفت با نادانهاى قوم خودم سختى و مشقت نبردم ؟ سنگ مجاعه بر شكمم نبستم ؟ گفتند چرا يا رسول الله تو شكيبا بودى و از منكرات خدا جلوگير ، خدا ترا از ما بهترين پاداش دهد فرمود خدا بشما هم پاداش دهد . سپس فرمود پروردگارم عز و جل حكم كرده و سوگند خورده كه از ستم هيچ ستمكارى نگذرد شما را بخدا هر كدام مظلمه اى در عهده محمد داريد برخيزيد و قصاص كنيد از او قصاص در دار دنيا محبوبتر است از قصاص در آخرت در برابر فرشتهها و پيغمبران ، مردى از آخر مردم بپا خاست بنام سوادة بن قيس و عرضكرد يا رسول الله پدر و مادرم قربانت چون از طائف برگشتى پيشوازت
634
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 634