نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 380
خودش مستجاب شود . 9 - معاوية بن عمار گفت نام يكى از پيغمبران را نزد امام صادق « ع » بردم و بر او صلوات فرستادم ، فرمود چون نام پيغمبرى برده شد اول صلوات بر محمد فرست و سپس بر او و سائر انبياء . 10 - به ام سلمه زوجه پيغمبر رسيد كه يكى از مواليانش بعلى بد ميگويد و او را كم ميشمارد او را خواست و باو گفت فرزندم بمن خبر رسيده كه تو على ( ع ) را كم ميشمارى و باو بد ميگوئى ؟ گفت مادر جان آرى ، فرمود مادرت بعزايت بگريد بنشين تا حديثى كه از رسول خدا ( ص ) شنيدم برايت بگويم در كار خود نظرى كن ، ما نه زن بوديم در خانه رسول خدا ( ص ) يك شب و روز نوبه من بود كه پيغمبر پنجه در پنجه على و دست بر شانه او داشت وارد حجره من شد و فرمود از اطاق بيرون شو و ما را تنها گذار من بيرون رفتم و مشغول راز گفتن شدند همهمه آنها را مىشنيدم و نميفهميدم چه ميگويند تا بنظرم روز نيمه شد و آمدم پشت در و گفتم يا رسول الله اجازه ورود دارم ؟ فرمود نه و من يكه سختى خوردم از ترس اينكه از خشمش مرا رد كرده باشد يا آيه اى در باره من نازل شده باشد درنگى كردم بار دوم پشت
380
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 380