نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 74
تو زنده كنم ؟ عرض نمود : بلى ، حقتعالى آنها را براى او زنده نمود و برانگيزانيد با او و اين قوم مردند و به دنيا برگشتند و باز باجلهاى خود مردند و ايضا در قرآن فرموده : يا مانند آن شخصى كه گذر نمود بر قريهاى وقتى كه ديوارهاى آن قريه بر روى سقفهايش افتاده بود ، آن شخص گفت كى زنده ميسازد خدا يا اهل اين قريه را بعد از مرگشان ؟ پس حقتعالى ميرانيد آن شخص را صد سال بعد از آن زنده اش نمود فرمود چقدر وقت توقف نمودى ؟ ( يعنى در حالت مرگ ) عرض نمود : يك روز يا پارهء از روز ، فرمود بلكه صد سال توقف كردى پس ملاحظه نما طعام و شرابت را متغير نشده و نگاه بالاغت كن و بايد كه تو را نشانى قرار دهيم براى اعتقاد مردم و نظر كن باستخوانها كه چگونه بالاى هم تركيب مينمائيم پس گوشت بر آنها ميپوشانيم ، چون آن شخص را حال معلوم شد گفت : دانستم كه خدا قادر بر كل اشياء است [1] . مصنف گويد : پس اين شخص مرد صد سال و باز به دنيا آمد و بعد باجل خود مرد و نام او عزيز است : و حقتعالى در قصه اشخاص از قول موسى عليه السّلام كه براى وعده گاه پروردگار انتخاب شده بودند فرموده كه : باز زنده كرديمتان بعد از مردنتان كه شايد شكر نمائيد [2] و بيان اين معنى آن است كه چون بنى اسرائيل سخن خداوند را استماع نمودند ، گفتند كه اعتقاد نميكنم