نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 155
از جانب رسول خدا سلام خواند . ابان بن ابى عياش گويد : باز به حج رفتم بعد از رحلت حضرت على بن الحسين عليه السّلام پس به خدمت ابى جعفر محمّد بن على بن الحسين عليه السّلام رسيدم و اين حديث را سراپا از سليم نقل و عرض خدمتش نمودم ، پس اشك در دو چشم مباركش گشت و فرمود راست گفته سليم رحمة الله تعالى فرمود كه سليم آمد به خدمت پدرم ( ع ) بعد از قتل جدم حسين عليه السّلام و من در خدمت پدرم بودم پس همين حديث را بعينه حكايت نمود و پدرم به او فرمود راست گفتى اى سليم بتحقيق كه پدرم خبر داد مرا از امير المؤمنين عليه السّلام به همين حديث . و در كتاب خداوند عز و جل چيزى چند هست كه جاهلان مختلف و متناقضش ميپندارند و حال آنكه نه مختلف است و نه متناقض ، مثل اينكه فرمود : پس امروز فراموش ميكنيم كافران را چنانچه فراموش نمودند ملاقات روز خود را ، يعنى امروز قيامت [1] و فراموش كردند خدا را پس خداوند هم آنها را فراموش كرد [2] و باز بعد از اين ميفرمايد كه : نبوده است پروردگارت فراموشكار [3] و مثل اينكه فرموده : روزى كه به پا ميايستند روح و ملائكه صفى و اصلا سخن نميگويند مگر كسى كه اذنش دهد خداوند و سخن صواب گويد [4] و مثل اينكه فرمود : روز قيامت بعضى كافر ميشوند ببعضى و لعن