نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 168
دارد ، چه مورد بحث ما چيزى است كه ذاتا ممكن است و با تعلق اراده خداى ديگر نسبت به ضدش ممتنع بالغير مىشود ، به خلاف مثال شما زيرا اجتماع ضدين ممتنع بالذات است و اراده چيزى به شرط وجود ضدش همان اراده اجتماع ضدين است و در همين مثال ايجاد يكى از دو ضد كه ممكن ذاتى است با اعدام ضد ديگر ممكن و مقدور است . در مورد بحث هم ، بايد ايجاد چيزى با اعدام موانع واضدادش كه يكى از آنها اراده خداى ديگر است مقدور باشد . و قدرت يكى از آن دو به اين معنى مستلزم عجز و نقص ديگرى است . وجه دوم : در صورتى كه دو خدا فرض شود يا تعلق اراده هر يك كافى براى هستى جهان مىباشد . يا تعلق اراده هيچ يك از آن دو كافى براى هستى جهان نمىباشد ، يا تعلق اراده يكى از آن دو كافى و ديگرى كافى نيست . در صورت اول : توارد و تأثير دو علت تامه بر معلول واحد لازم آيد و اين معنى بالبداهه باطل است . در صورت دوم : ناتوانى هر دو لازم آيد زيرا هيچ يك بالاستقلال توانائى ايجاد جهان را ندارند . در صورت سوم : ناتوان از درجه الوهيت ساقط خواهد شد يعنى خدا فقط آن موجود توانا خواهد بود . پس از بيان اين مقدمه مىگوئيم : كه در مقام توضيح و بيان مراد روايت وجوهى محتمل است : الف - ممكن است تمام روايت متضمن بيان يك برهان باشد به اين بيان : مراد از قوى در روايت تواناى على الاطلاق است . به اين معنى كه هر يك توانائى دارند كه تمام جهان را بالاستقلال يعنى بدون شركت ديگرى ايجاد كنند . در مقابل مراد از ضعيف فرضا آن خدائى است كه نتواند بالاستقلال جهان را ايجاد نمايد . به عبارت ديگر قادر به مقاومت در مقابل اراده ديگرى و دفع او نباشد . بنابر اين
168
نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 168