احترام و قداست لباس مذهب بپوشانيم چرا كه با ديدگاه انحرافى ، چنين به نظر مىرسد كه تقديس و احترام اولياء ، امامان و پيامبران با تقديس و احترام ذات مقدس خداوند و توحيد او منافات دارد . چرا كه از نظر اين افراد ، امامان و پيامبران هم فقط بشرند و نه چيز ديگر . آرى اگر با ديدگاه خشك و جاهلى به دنياى پيرامون خود بنگريم ، همه انسانها از جمله انبياء و اولياء خدا را نيز بايد همچون مشتى خاك بيابان ببينيم . گويا در اين عالم دو چيز بيشتر نبايد باشد يا ريگهاى بيابان يا آسمان ، با اين ديدگاه سخن گفتن از باغ ها ، رودها ، درهها و كوهها سخنى بيهوده است ، چرا كه جهان يا زمينى زمينى ست كه خاك است و يا آسمانى آسمانى ، كه خداوند است ! گويا مَثَل نور الهى كه قرآن براى ما بيان كرده " مَثل نوره كمشكاة فيها مصباح " ( يعنى : مثل نور خدا همچون چراغدانى است كه درون آن چراغى قرار دارد . . . ) در كره زمين وجود ندارد و مربوط به اين اولياء الهى نيست ! من معتقدم هر چه آگاهى فلاسفه ، متفكران و دانشمندان بيشتر شود ، ابعاد جديدى از كلمات پيامبر و اهل بيت كشف و ارزش كلام و شخصيت اين بزرگان بيشتر آشكار شده و معلوم مىشود كه شخصيت معصوم را بايد تنها با كلام معصوم شناخت . اين نكته صحيح است كه خداوند به پيامبرش مىفرمايد : بگو من هم مانند شما بشر هستم " قل إنما أنا بشر مثلكم يوحى إلي إنما إلهكم إله واحد " يعنى بگو من هم مثل شما بشرم - ولى - بر من وحى مىشود كه خداى شما خدايى واحد است ) اما با اين بيان قرآن ، مطلب ديگرى نيز روشن مىشود و آن اينكه پيامبر خود ، از يك نظر ، مثل ما بشر است و از يك نظر مثل ما نيست يعنى شخصيت او مركب از دو ويژگى ست يكى ويژگى بشرى كه با آن مىتواند با مردم معاشرت كند و ديگرى ويژگى غيبى كه بوسيله آن علم و وحى را از خداوند جهان دريافت مىكند . حال ، آيا جز با كلام معصوم كه پنجره اى از غيب به رويش گشوده است ،