در همين كتاب آمده است : " مهدى مىرود تا در بيت المقدس فرود آيد ، خزائن را از همه سو نزد او آورند ، عرب ، عجم ، جنگ افروزان ، روميان ( غربى ها ) و ديگران جملگى به اطاعت وى درآيند " [1] . و در جائى ديگر از اين منبع آمده كه : " مهدى گويد پسر عموى من ( سفيانى ) را بياوريد تا با او سخن گويم ، او را نزد امام آورند ، حضرت با وى گفتگو كند تا تسليم امر امام شده و با او بيعت نمايد ، اما همين كه سفيانى نزد يارانش از قبيله بنى كلب بازگردد ، او را از كرده خود پشيمان سازند ، او نزد امام بازگردد و بيعت خود را پس بگيرد ، سرانجام بين امام و سفيانى كه به هفت گروه و دسته تقسيم شدهاند ، نبرد سختى واقع شود و فرمانده هر دسته اى خواستار بدست گيرى زمام امور به نفع خود باشد . امام ( عليه السلام ) همه را شكست دهد " [2] و باز در همين مصدر : " سفيانى بيعت خود را از امام ( عليه السلام ) باز پس گيرد و امام بطلان آن را اعلام كند ، آنگاه او لشكريان خود را براى مبارزه با حضرت بسيج نمايد كه امام ( عليه السلام ) وى را شكست دهد . خداوند روميان ( غربى ها ) را نيز بوسيله آن بزرگوار به شكست كشاند . " [3] سفيانى از نظر نسب پسر عموى امام مهدى ( عليه السلام ) محسوب مىشود ، زيرا سفيانى از نسل اميه است و اميه و هاشم چنان كه معروف است با هم برادر بودهاند . اگر اين روايت ها صحيح باشند ، بايد گفت كه امام ( عليه السلام ) مىخواهد با اين سياست حكيمانه و اخلاق نيكو حتى الامكان او را از گمراهى بازگرداند و يا بر او اتمام حجت نمايد گرچه سفيانى موقتاً از شخصيت حضرت تأثير مىپذيرد ، اما بسرعت
[1] نسخه خطى ابن حماد ص 96 . [2] نسخه خطى ابن حماد ص 97 . [3] نسخه خطى ابن حماد ص 97 .