با توجه به تسلط امام بر حجاز ، بايد خليج نيز تحت فرمان امام درآيد . اين اتفاق ممكن است با كمك ملت هاى آن منطقه و يا با پشتيبانى ياران يمنى و ايرانى صورت پذيرد . برپايى دولتى با اين گستردگى ، به رهبرى امام مهدى ( عليه السلام ) واكنش شديدى در شرق و غرب خواهد داشت زيرا تسلط حكومت مهدى ( عليه السلام ) بر تنگه باب المندب و تنگه هرمز ، خطرى استراتژيك و اقتصادى براى آنان محسوب مىگردد و مهمتر از آن ، خطر تمدن و گسترش فرهنگ اسلام است كه موجوديت شرق و غرب و يهود را به لرزه مىاندازد . در روايتى از امام صادق ( عليه السلام ) بيان شد كه شرق و غرب ، پرچم مهدى ( عليه السلام ) يعنى انقلاب و حكومت او را نفرين مىكنند . احتمال دارد كه نيروهاى غرب و شرق پس از آنكه تمام نفوذ و سلطه خود را در مناطق آزاد شده از دست دادند ، ناوهاى جنگى خود را در خليج فارس و درياهاى مجاور منطقه به حركت درآورند . و چيزى جز حضور در دريا و تهديد با نيروى دريائى و هوائى برايشان باقى نماند و چه بسا همانها آتش افروزانِ درگيرى هاى بصره و منطقه اصطخر باشند كه به زودى به ماجراى آن خواهيم پرداخت . حركت حضرت مهدى ( عليه السلام ) بسوى ايران و عراق در روايات پيرامونِ حركت حضرت از حجاز ، تفاوتهايى به چشم مىخورد . تصوير كلى بسيارى از احاديث شيعه بيانگر آن است كه امام ( عليه السلام ) مستقيماً از حجاز رهسپار عراق مىگردد . برخى منابع ديگر مىگويند : او مستقيم از شهر مكه وارد آن سامان مىشود . اين مطلب ، روايت كتاب كافى را تأييد مىكند كه مىگفت امام ( عليه السلام ) لشكرى به سوى مدينه گسيل مىدارد . اما روايات منابع سنى ، گوياى آن است كه حضرت از مكه به شام و قدس