قاسم مصرى آمده است كه پسر احمد بن طولون ، هزار كارگر را به مدت يكسال براى جستجوى درِ ورودى هرم به كار گماشت . آنان به سنگى مرمر برخوردند . پشت آن در ، ساختمانى قرار داشت اما نتوانستند در ساختمان را بگشايند . تا اينكه كشيشى مسيحى از حبشه ، نوشته سنگ را كه از طرف يكى از فراعنه مصر بود ، خواند : " من اهرام و ظرف هاى سفالى را ساختم و اين دو هرم را بنا نهاده و گنجها و ذخائر خود را در آن به وديعت نهادم " ابن طولون گفت : " اين چيزى است كه هيچ كس جز قائم آل محمد ( صلى الله عليه وآله ) راه و چاره آن را نمىداند " سپس آن تخته سنگ بجاى اولش گذارده شد . در اين روايت نقاط ضعفى وجود دارد كه شايد برخى راويان به آن افزوده باشند اما در عين حال ، نقاط قوتِ قابل توجهى نيز به چشم مىخورد . والله العالم . د : حديث " أخنس مصر " نويسنده كنز العمال حديث زير را به نقل از تاريخ ابن عساكر از پيامبر ( صلى الله عليه وآله ) روايت كرده كه فرمود : " مردى از قريش بنام اخنس ( و بر اساس كتاب فيض القدير مناوى ج 4 ص 131 ) مردى از بنى اميه در مصر قدرت را بدست خواهد گرفت . سپس بر او پيروز شوند و يا قدرت از او گرفته شود او به روم گريزد و روميان را به اسكندريه آورد و در آنجا با مسلمانان به نبرد پردازد و اين آغاز فجايع و كشتارها است " [1] منظور از " آغاز فجايع " شايد فجايع و كشتارهاى قبل از ظهور حضرت و مراد از بنى اميه ، خط و مشى آنها باشد . والله العالم * *