نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 11
و راستين خويش را از دست داد ، و مردم دنيا پرست و زبون و گستاخ امام را تنها گذاردند ، و حق و قدر و پايگاه بلند و آسمانيش ا نشناختند و امام هم براى پرهيز از هرگونه تفرقه كه وحدت مسلمانان را تهديد مى كرد بناچار به قبول چنان حكومتي تن در داد ، ولى اين تحمل دردناك هم چنان كه خود در خطبهء شقشقيه اش فرمود ، چنان دردناك بود كه گوئى خارى در چشم و استخوانى در گلو دارد . امام حسن عليه السلام هم با فراست خدادادى اش مرارت اين حق كشى را درك مى كرد ، و اين زشتكارى همواره در برابرش چهره مى نمود ، و آن كس را كه در جايگاه پدرش نشسته بود را دشمن مى داشت و از كردار أو انتقاد مى كرد . چنان كه روزى ابوبكر بر منبر سخن مى گفت و امام كه در آن وقت كودكى هشت ساله بود به مسجد آمد و بر أو بانگ زد و گفت : اى ابوبكر از منبر پدرم پائين بيا و از منبر پدر خودت بالا برو ( 1 ) . همچنين اگر مشكلى براى حكومت پيش مى آمد و از گشايش آن ناتوان بودند به امام على عليه السلام پناه مى جستند و از أو يارى مى خواستند و امام گاهى خود به آنان پاسخ مى داد و زمانى آن را به فرزندش حسن عليه السلام وا مى گذاشت . از جمله گويند عربى نزد ابوبكر آمد و گفت : در حال احرام حج چند
1 - در بعضى از مصادر مانند شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى و مناقب آل ابى طالب اين سخن به امام حسن عليه السلام و در اصابه آمده كه اين سخن را امام حسين عليه السلام به عمر بن الخطاب گفت .
11
نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 11