قال : بدان كه لازم است اعتقاد به خلافت وافضليّت خلفاء بعد از ايمان به رسالت كه ثاني شهادتين است و ايمان بدون آن صحيح نيست . وچرا گفته نشد كه ايمان به خلافت لازم است - همچنان كه در توحيد ورسالت و ساير اصول دين گفته مىشود كه ايمان به آنها لازم است ، بلكه گفته شد كه اعتقاد به خلافت لازم است ، زيرا كه اعتقاد به خلافت از اجزاء ايمان نيست ، امّا هر مؤمنى بايد اعتقاد به حقيّت خلفاى راشدين بكند - انتهى .
مخفى نماند كه آنچه را ذكر كرده كه اعتقاد به خلافت خلفاء جز ايمان نيست مبنى است بر آن چه اهل سنت برانند كه امامت از اصول دين نيست ، بلكه از جمله فروع دين است ومطلقاً بر اين دعوى حجت ودليلى ندارند ، و در نزد اماميّه به ادلّه قاطعه ثابت شده كه امامت از جمله اصول دين است .
امّا دليل عقلى بر اين مطلب آن است كه ، هرچه دلالت مىكند بر اين كه نبوّت از اصول دين است واعتقاد به آن جزء ايمان است همان دليل بعينه دلالت مىكند بر آن كه امامت نيز از اصول دين است واعتقاد به آن جزء ايمان است ، پس اگر دليل اهل سنت بر بودن نبوّت از اصول دين ، آن است كه دين وشريعت و احكام الهيّه موقوف بر وجود نبي است و چنان چه پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) نباشد احدى مطّلع بر شرايع الهى نخواهد بود ، ما مىگوييم كه بقاى اين دين وشريعت موقوف بر وجود

5