نام کتاب : چهارده نور پاك ( فارسي ) نویسنده : دكتر عقيقى بخشايشي جلد : 1 صفحه : 67
اين كلمه گروهى از قبايل مختلف قريش به حضور وى شتافتند . سپس رو به جمعيت كرد و گفت : هان ! اى مردم ، اگر من به شما گزارش دهم كه پشت اين كوه دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد جان و مال شما را دارند آيا مرا تصديق خواهيد كرد ؟ همگان گفتند ما در طول زندگى از شما دروغى نشنيده ايم . سپس گفت : اى گروه قريش خود را از آتش نجات دهيد من براى شما در پيشگاه خدا نمى توانم كارى انجام دهم من شما را از عذاب دردناك بر حذر مى دارم . سپس افزود : موقعيت من همان موقعيت ديدهبانى است كه دشمن را از نقطه ى دور مى بيند و فورا براى نجات قوم خود به سوى آنان مىشتابد . و با شعار مخصوص " يا صباحاه " آنان را از اين پيشامد با خبر مى سازد " . ( 1 ) واكنش در برابر دعوت قريش ابوطالب را گفتند : برادرزاده ات خدايان ما را به زشتى نام مى برد ما را به گمراهى نسبت مى دهد ، بگو از اين دعوت باز ايستد تا مال خود را در اختيار او بگذاريم ، محمد در پاسخ گفت : خدا مرا برانگيخته است كه مال دنيا نيندوزم و مردم را به دنيا دوستى نخوانم بلكه مرا برانگيخته است تا دعوت او را به مردم برسانم و خلق را به دو خوانم . . . " پيامبر اسلام ( صلى الله عليه وآله ) در برابر فشار آنان بر ابوطالب كه او را از اين دعوت باز دارد ، فرمود : " عمو اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند من هرگز دست از دعوت خود بر نخواهم داشت " . ( 2 ) قريش چون ديدند محمد را نمى توان با پول خريد به فكر افتادند كه ابوطالب را از حمايت او باز دارند و به او پيشنهاد كردند او را در اختيار آنان بگذارد و در عوض " عمار بن وليد بن مغيره " را كه جوانى تناور و خردمند بود به او بدهند تا محمد را به جاى او به