نام کتاب : چهارده نور پاك ( فارسي ) نویسنده : دكتر عقيقى بخشايشي جلد : 1 صفحه : 100
شهرى نبود كه پيش از ورود محمد ( صلى الله عليه وآله ) مركز جنگ و جدال وخونريزى بود . اينك مدينه مركز فعاليتهاى تازه اى است ، مردمان مدينه بيش تر در دستهها و گروههاى گوناگون پيرو عقيدههاى خاص بودند ليكن اينك همه آنان گرد پيغمبر اسلام درآمده اند و همين گرايش آنان باعث شده بود تا آنان همگى دور از چند دستهگىها كه قبلا داشتند جامعه واحده و گروه يگانه به نام " امت اسلام " تشكيل دهند در ميان آنان ديگر نشانه هائى از آن گوناگونى عقايد و رنگارنگى عادات و رسوم به چشم نمى خورد همهء آنان به يك چيز مىانديشيدند ، آنچه اسلام به ايشان آورده بود ، خدا يكى است محمد فرستاده و پيام آور او است او دستورهاى آفريدگار يگانه را از جانب خدا براى آفريدگانش مى آورد . اينك پيامبر اسلام مى ديد بذرهايى را كه در مكه كاشته بود پس از 13 سال در اينجا در مدينه جان گرفته ، سر بيرون آورده ، قد كشيده ، بالنده و سرافراز بر روى خاك ايستاده و شاخ و برگ مى گستراند . پيامبر خود نيز دست به كار شد همچون يك كارگر ساده ، زمين را مى كند و خاك بر مى داشت و گل مى كرد و بار مى كشيد ، مهاجران و انصار با روحى سرشار از اميد و ايمان تلاش مى كردند آگاه بودند كه چه مى كنند ، كار مى كردند ، سنگ مى كشيدند ، گل مى برند و از شوق رجز مى خوانند . ديوارها به سرعت بالا مى آمد و اين مردان بزرگ كه اكنون پايههاى درخشانترين تمدن عظيم الهى را پى ريزى مى كردند مى خواندند : لئن قعدنا ، والنبى يعمل * فذاك منا العمل المضلل لاعيش الا عيش الأخرة * اللهم ارحم الأنصار والمهاجرة " اگر ما بشينيم و پيامبر كار كند اين يك عمل گمراه كننده است " " زندگى فقط آخرت است ، خدايا انصار و مهاجرين را رحمت كن " پيامبر اسلام رجز ياران را اينطور تغيير مىداد . لاعيش الا عيش الأخرة * اللهم ارحم المهاجرين والأنصار همگى مشغول كار بودند و هر كسى چيزى مى گفت ، ناگهان عمار ياسر وارد شد .
100
نام کتاب : چهارده نور پاك ( فارسي ) نویسنده : دكتر عقيقى بخشايشي جلد : 1 صفحه : 100