ابراهيم بلند شد ايستاد و در حضور جمعيت اين مطالب را بيان كرد . ابو بكر مروزى گويد : ( در اين زمينه احاديثى از ابراهيم نزد من بود ) ابن كرديه - دو مرتبه آمد - براى گرفتن آن ، تا كسى آن را نقل نكند گفت : الله ! الله ! بياور تا آن احاديث را جدا كنيم ، و در حضور خودت بر آنها خط بكشيم ، و چيزى از آن را نقل نكنيم . من كتاب را به او دادم و او شروع كرد به خط كشيدن احاديث . ابراهيم تا هنگام مردن از آن احاديث چيزى نقل نكرد ! ( 1 ) 60 . على بن اسماعيل بدنجى گويد : احاديثى را كه مربوط به جريانات صحابه بود جمع كرديم - راوى پرسيد : يعنى مثالب ؟ ! او پاسخ داد : آرى - آن را نزد سويد بن سعيد برديم كه براى ما روايت كند ، او امتناع كرد و گفت : احمد بن حنبل به من نامه نوشته كه من اين روايات را نقل نكنم . ( 2 ) 61 . نمير روايتى را از اعمش نقل كرد - حديثى بود كه برايشان قابل قبول نبود - ولى بعداً پشيمان شد و گفت من ديگر چنين مطالبى را نقل نمىكنم ، كسى در حال ناراحتى مطلبى به برادرش گفته ( يعنى يكى از صحابه به ديگرى ) اينها آن مطلب را دين و اعتقاد خويش قرار مىدهند ! ( 3 ) 62 . در ضمن نقل ديگرى اين احاديث را اشياء مظلمه و تاريك و ظلمانى دانسته و گفتهاند كه اعمش در نقل آن غلط كرده است . ( 4 )
1 . كتاب السنّه 507 . 2 . كتاب السنّه 507 - 508 . 3 . كتاب السنّه 508 . 4 . كتاب السنّه 508 .