الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ) ( 1 ) و . . . از يك مؤمن پرهيزكار هم كمتر باشد و نتواند زبان خود را نگهدارد ؟ ! حقيقت اين است كه چنين كسى حتى لياقت نمايندگى از يك انسان با شخصيت را ندارد چه رسد كه فرستاده پروردگار جهانيان به سوى همه جنيان و آدميان باشد . آرى ; پر واضح است كه هدف شوم مخالفان آن است كه كلمات آن حضرت را در زمينه مطاعن ، برائت ، لعن و . . . از حجيت ساقط نمايند . ( 2 ) تأملى در كتب عامه - در روايات مذمّت لعن و اينكه لعن مؤمن مانند كشتن اوست ( 3 ) و . . . - براى قضاوت در اين زمينه كافى است . جالب آن است كه اين توطئه از زمان خود حضرت شروع شد ، در روايات عامه آمده است : عبدالله پسر عمروعاص مىگويد : قريش به من اعتراض كردند كه : چرا هر چه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) گويد مىنويسى ؟ شايد مطلبى را در حال خشم و عصبانيت گويد ( و سپس پشيمان شود ) . عبدالله گويد : من دست از نوشتن برداشتم ، و سپس مطلب را خدمت خود حضرت عرض نمودم ، فرمود : ( هرگز چنين نيست ) بنويس كه - در خشنودى و خشم - جز حق از زبان من صادر نخواهد شد . ( 4 ) و همين مطلب در روايات با الفاظ گوناگون از آن حضرت آمده است :
1 . آل عمران ( 3 ) : 159 . 2 . رجوع شود به عنوان « برخورد آنها با روايات مطاعن و پاسخ از آن » و نكاتى كه ذيل روايت سنن ابوداود در آخرين قسمت مقدمه خواهد آمد . 3 . كنزالعمال 3 / 616 . 4 . سنن ابى داود 2 / 126 ، سنن دارمى 1 / 125 ، مسند احمد 2 / 162 ، 207 ، 216 ، مستدرك حاكم 1 / 105 - 106 ، جامع بيان العلم ، ابن عبدالبرّ 1 / 85 .