responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تشييد المطاعن لكشف الضغائن ( فارسي ) نویسنده : سيد محمد قلي كنتوري لكهنوي    جلد : 1  صفحه : 227


مرويات خود هوس الزام خصم [ نمودن ] بس غريب [ است ] ! ( 1 ) و در طعن دهم صحابه مىفرمايد :
مع هذا اگر مراد جميع قريش باشند پس چونكه روايت از " صحاح " اهل سنت است بر شيعه حجت نيست و اعتراضى بر ايشان وارد نشود . ( 2 ) بقيه دانشمندان شيعه نيز تصريح كرده‌اند كه روايات و احاديث عامه فاقد حجيت و اعتبار است مگر آنكه به دليل معتبرى ارزش و اعتبار آن ثابت شود ، مانند اينكه آن مطالب مورد اتفاق فريقين باشد . ( 3 )


1 . تشييد المطاعن 16 / 179 . 2 . تشييد المطاعن 16 / 349 . 3 . محدّث خبير شيخ حرّ عاملى ( رحمه الله ) فرموده است : روايات متواتر از امامان معصوم ( عليهم السلام ) به ما رسيده كه ما را از نقل احاديث عامه نهى كرده‌اند حتّى اگر در مدح اهل بيت ( عليهم السلام ) باشد ! و عمل به آن روايات را تحريم كرده ، بلكه فرموده‌اند : اگر آنها روايتى نقل كردند كه مطابق روايات شيعه نبود شما بر خلاف آن روايت رفتار نماييد . ( الفوائد الطوسيه 365 ) . در بسيارى از روايات آمده است هنگامى كه شيعيان از امامان معصوم ( عليهم السلام ) مىپرسيدند : اگر دو روايت از شما به دست ما رسيد كه با يكديگر تنافى و تعارض داشت ، و جمع بين هر دو امكان نداشت ، ما كدام يك را بپذيريم ؟ در پاسخ يكى از عبارات زير را از اهل بيت ( عليهم السلام ) مىشنيدند : ببينيد عامه به كدام يك مايل هستند ، آنچه كه خلاف آنهاست بپذير . مطلب صحيح و رشد و هدايت در مخالفت با آنهاست . آنچه با آنها موافقت داشته باشد كنار گذاشته ، رها كن ، از آن اجتناب نما . روايتى كه با نظريه آنها بيشتر فاصله دارد و از آنها دور تر است بپذيريد . ( مراجعه شود به بحث تعادل و تراجيح در كتب اصول ، و باب ما يعالج به تعارض الروايات در كتب حديث مثل بحار الانوار 2 / 219 ، جامع أحاديث الشيعه 1 / 308 ، وسائل الشيعة 27 / 106 ، مستدرك الوسائل 17 / 302 ، عوالم العلوم 3 / 538 ، و غيره ) . شيخ محمد حسن مظفر گويد : روايات و اخبار عامّه صلاحيت براى استدلال ندارد ، زيرا گزيده ( و بهترين ) آن روايات در صحاح ششگانه آنها جمع آورى شده كه آن هم مشتمل بر انواع و اقسام خلل و سستى است و يقيناً از درجه اعتبار ساقط است . ( دلائل الصدق 1 / 47 ) . فقهاى شيعه در موارد بسيارى تصريح به عدم حجيت و ارزش نداشتن روايات آنها كرده‌اند ( مثل علامه حلى در منتهى المطلب 1 / 18 ، شهيد ثانى در مسالك الأفهام 10 / 20 ، سيد محمد عاملى در مدارك الأحكام 5 / 348 ، علامه مجلسى در بحار الأنوار 72 / 236 ، شيخ محمدتقى در هداية المسترشدين 418 ، و ديگران ) بلكه صاحب جواهر فرموده : اگر عمل مشهور علما هم مطابق با روايات آنها باشد باز ضعف سند آن جبران نمىشود . ( جواهر الكلام 2 / 30 ) . به چند روايت ديگر در اين زمينه توجه فرماييد : راوى محضر امام صادق ( عليه السلام ) عرض كرد : ما نزد مخالفان مىرويم تا احاديثى كه حجّت ماست بر عليه آنها از آنها بشنويم . حضرت فرمود : « نه اين كار را نكن ، نزد آنها نرو و از آنها أخذ حديث مكن » . ( وسائل الشيعة 21 / 477 ، بحار الانوار 2 / 216 ) . در نامه امام كاظم ( عليه السلام ) به علىّ بن سويد آمده است : امّا اينكه پرسيده اى : معالم دينم را از چه كسى بياموزم ; « معالم دين خويش را از غير شيعيان ما أخذ مكن ، و اگر نه دين خود را از خيانتكارانى گرفته اى كه به خدا و پيامبر و امانات خويش خيانت نموده‌اند » . ( رجال كشّى 3 ، وسائل الشيعة 27 / 150 ، بحار الانوار 2 / 82 ) . ابراهيم بن ابى محمود به حضرت ثامن الحجج ( عليه السلام ) عرض كرد : اى پسر پيامبر ! نزد ما رواياتى از مخالفان شما در فضائل اميرمؤمنان و فضائل شما اهل بيت وجود دارد كه از شما چنين مطالبى نشنيده‌ايم ، آيا به آن اعتقاد داشته باشيم ؟ حضرت فرمود : « اى پسر ابى محمود ! پدرم - به واسطه پدرش از جدّش ( عليهم السلام ) به نقل از پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله و سلم ) - فرمود : كسى كه به گوينده اى گوش فرا دهد او را پرستيده ، اگر او از جانب خدا مطالب را بيان نمايد ، شنونده عبادت خدا ; و اگر از جانب شيطان بگويد ، شنونده بندگى ابليس را نموده است » . « اى پسر ابى محمود ! هنگامى كه مردم به اين طرف و آن طرف پراكنده شدند ، تو راه و روش ما اهل بيت را ملزَم باش و رها مكن چون هر كس ملازم ما باشد و از ما جدا نشود ما نيز هميشه با او بوده و او را رها نمىكنيم ، ولى كسى كه از ما جدا شود ما نيز از او جدا شده و او را به خود وا مىگذاريم . . . كم ترين چيزى كه انسان را از ايمان خارج مىكند اين است كه به ( ريگ ) بگويد : اين ( هسته خرما ) است و آن را اعتقاد دينى خويش قرار دهد و با مخالفان آن عقيده اعلام برائت نمايد » ، ( كنايه از اينكه در كوچك ترين امر دينى انسان حق ندارد از پيش خود اظهار نظر كند ، و چيزى را كه خدا دستور نداده به آن عقيده پيدا كند ) . . . پسر ابى محمود ! مطالبى كه برايت گفتم حفظ كن كه خير دنيا و آخرت را در اين سخن براى تو جمع كردم » . ( بشارة المصطفى ( صلى الله عليه وآله و سلم ) 221 ، عيون أخبار الرضا ( عليه السلام ) 1 / 303 ، بحار الانوار 26 / 239 ) . البته لازم به تذكّر است كه اگر حديثى مورد اتّفاق شيعه و سنّى بود به آن تمسّك كرده و استدلال و احتجاج مىنماييم ، چنان كه در روايات به اين نكته تصريح شده ، و صاحب وسائل ( رحمه الله ) هم به آن اشاره فرمود . ( مراجعه شود به روايت امام كاظم ( عليه السلام ) در تحف العقول 407 ، وسائل الشيعة 27 / 103 ، بحار الانوار 2 / 238 و 10 / 243 - 244 . در نامه امام هادى ( عليه السلام ) به اهل اهواز نيز استدلال حضرت به روايات مورد اتفاق فريقين آمده است ، مراجعه شود به تحف العقول 458 ، بحار الانوار 5 / 68 ) . و همچنين در موارد الزام خصم ، به احاديثى كه آنها به نقل آن متفرّد باشند ، احتجاج مىكنيم ولى در اين گونه موارد ما به مضمون آن اعتقاد نداريم .

227

نام کتاب : تشييد المطاعن لكشف الضغائن ( فارسي ) نویسنده : سيد محمد قلي كنتوري لكهنوي    جلد : 1  صفحه : 227
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست