نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 97
رفاعة بن شداد و جمعى از شيعيانش كه در كوفه بودند ، نوشت و آن را توسط قيس بن مسهر صيداوى فرستاد . قيس نزديك كوفه رسيده بود كه حصين بن نمير ، مأمور ابن زياد او را ديد . خواست او را بازرسى كند ، قيس نامه حسين ( ع ) را بيرون آورد و آن را پاره پاره كرد . حصين او را نزد ابن زياد برد . عبيدالله پرسيد : " تو كيستى ؟ " گفت : " مردى از شيعيان أمير المؤمنين ، على بن ابى طالب ( ع ) و از شيعيان فرزندان او هستم . " گفت : " براى چه نامه را پاره كردى ؟ " قيس گفت : " براى اين كه تو از مطلب آن مطلع نشوى . " ابن زياد پرسيد : " نامه از جانب كى و به سوى چه كسى بود ؟ " گفت : " از حسين ( ع ) به جمعى از اهل كوفه بود ، كه من نامهاى آنان را نمىدانم . " ابن زياد غضبناك شد وگفت : " به خدا قسم تو را آزاد نمىكنم تا نام آنان را بگويى ، يا بر فراز منبر روى و حسين بن على و پدرش را دشنام دهى و ناسزا گويى ، و الا تو را با شمشير قطعه قطعه مىكنم . " قيس گفت : " نام آن جماعت را به تو نخواهم گفت ، ولى حاضرم بر منبر بروم و حسين و برادرش و پدرش را لعن كنم . " سپس بالاى منبر آمد و حمد و ثناى خداوند نمود و بر رسول خدا ( ص ) درود فرستاد و براى على بن ابى طالب وحسن و حسين ( عليهم السلام ) بسيار طلب رحمت كرد و بر عبيدالله بن زياد و پدرش و بر سركشان بنى اميه لعنت گفت . پس از آن گفت : " أيها الناس ! من فرستاده حسين ( ع ) به سوى شما هستم و او در فلان سرزمين است . به سوى او رويد و او را يارى كنيد . "
97
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 97