نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 223
و حسين شهيد ( عليهما السلام ) ومدح معاويه و يزيد ( لعنهما الله ) بسى مبالغه كرد . على بن الحسين ( ع ) فرياد زد : " واى بر تو اى خطيب ! خشنودى مخلوق را در برابر غضب و خشم آفريدگار به جان خريدى ، پس جاى خود را در آتش آماده ببين . " ابن سنان خفاجى [1] در وصف أمير المؤمنين ( ع ) چه نيكو سروده است : " بر بالاى منابر به أمير المؤمنين على ( ع ) آشكارا دشنام مىدهيد ؟ در صورتى كه چوبهاى همان منابر با شمشير او براى شما مهيا گرديده است . " در همان روز يزيد به على بن الحسين ( ع ) وعده داد كه سه حاجت از حوايج او را بر آورد . سپس دستور داد تا اهل بيت را به خانه اى بردند كه آنان را از گرما و سرما حفظ نمىكرد . در آنجا ماندند تا آن كه صورتهاى ايشان ترك برداشت و چاك چاك شد و در تمام مدتى كه آنان در دمشق بودند ، پيوسته به عزادارى حسين ( ع ) اشتغال داشتند . خواب سكينه ( س ) سكينه عليها السلام گفت : " چون چهار روز از اقامت ما در دمشق گذشت ، خوابى ديدم . " و خوابى طولانى را نقل كرد و در پايان آن گفت : " ديدم زنى در هودجى نشسته و دستهاى خود را روى سر گذارده است . پرسيدم : " اين زن كيست ؟ " گفتند : " او فاطمه دختر محمد ( ص ) و مادر پدر تو است . " گفتم : " به خدا قسم ، نزد او مىروم و ستمهايى را كه به ما وارد شده است ، به او مىگويم . " سپس با شتاب به سوى او رفتم تا به او رسيدم و برابرش ايستادم و مىگريستم و مىگفتم : " مادر جان ! به خدا سوگند ، حق ما را انكار كردند و جمع ما را پراكنده ساختند و حريم ما را شكستند . مادر جان ! به خدا پدر ما حسين ( ع ) را كشتند . "
[1] عبد الله بن احمد سعيد خفاجى حلبى ، شاعر اديب ، متوفى 466 ه . ق .
223
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 223