نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 961
گفتم : آرى خدايت از مزيدات خير بيفزايد . فرمود : اى اصبغ ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از كوچه هاى مدينه مرا اندوهناك ديد و آثار اندوه در چهره ام نمايان بود ، فرمود : اى ابا الحسن ، تو را اندوهناك مى بينم ؟ آيا تو را حديثى نگويم كه پس از آن هرگز اندوهناك نشوى ؟ گفتم : آرى ، فرمود : چون روز قيامت شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پيامبران و شهيدان ، سپس خداوند مرا امر كند كه بر آن بالا روم ، آن گاه تو را امر كند كه تا يك پله پايين تر از من بالا روى ، سپس دو فرشته را امر كند كه يك پله پايين تر از تو بنشينند ، و چون بر منبر جاى گيريم احدى از گذشتگان و آيندگان نماند جز آن كه حاضر شود . آن گاه فرشته اى كه يك پله پايين تر از تو نشسته ندا كند : اى گروه مردم ، بدانيد : هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى كنم ، من ( رضوان ) دربان بهشتم ، بدانيد كه خداوند به من و كرم و فضل و جلال خود مرا فرموده كه كليدهاى بهشت را به محمد بسپارم ، و محمد مرا فرموده كه آنها را به على بن ابى طالب بسپارم ، پس گواه باشيد كه آنها را به دو سپردم . سپس فرشته ديگر كه يك پله پايين تر از فرشته اولى نشسته بر مى خيزد و به گونه اى كه همه اهل محشر بشنوند ندا كند : اى گروه مردم ، هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى كنم ، من ( مالك ) دربان دوزخم ، بدانيد كه خداوند به من و فضل و كرم و جلال خود مرا فرموده كه كليدهاى دوزخ را به محمد بسپارم ، و محمد مرا امر فرموده كه آنها را به على بن ابى طالب بسپارم ، پس گواه باشيد كه آنها را به دو سپردم . پس من كليدهاى بهشت و دوزخ را مى گيرم . آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود : اى على ، تو به دامان من مى آويزى و خاندانت به دامان تو و شيعيانت به دامان خاندان تو مىآويزند . من ( از شادى ) دست زدم و گفتم : اى رسول خدا ، همه به بهشت مى رويم ؟ فرمود : آرى به پرودگار كعبه سوگند .
961
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 961