responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 946


6 - مظلوميت امام عليه السلام از سوى برخى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم 57 - شيخ مفيد رحمه الله گويد : چون خبر ورود اميرمؤمنان عليه السلام به ذى قار به عايشه رسيد ، وى به حفصه دختر عمر نامه اى بدين مضمون نوشت : ( اما بعد ، چون ما به بصره رسيديم على هم در ذى قار فرود آمده است ، و خدا گردن او را بشكند بسان تخم مرغى كه بر روى سنگ بشكند ، او مانند شترى است كه اگر پيش آيد نحر شود و اگر پس رود پى شود ) .
چون نامه به دست حفصه رسيد خوشحال شد و كودكان قبيله هاى تيم و عدى را فراخواند و به كنيزانش دايره هايى داد و دستور داد دايره بزنند و اين ترانه بخوانند : ( چه خبر ؟ چه خبر ؟ على در ذى قار مثل شترى است كه اگر پيش آيد نحر شود و اگر پس رود پى شود ) .
خبر جمع شدن زنان بر ناسزاگويى به اميرمؤمنان و شادى از نامه اى كه از عايشه به دستشان رسيده به گوش ام سلمه - رضى الله عنها - رسيد ، وى گريست و گفت : لباسم را بدهيد تا به نزد آنان روم و تنبيهشان كنم . ام كلثوم دختر اميرمؤمنان عليه السلام گفت : من به جاى تو مى روم زيرا از تو بدين كار واردترم . آن گاه لباس پوشيد و به طور ناشناس و آرام در ميان كنيزان خود كه همه به آرامى و حيا راه مى رفتند آمد و به عنوان يكى از تماشاچيان بر آنان وارد شد ، و چون بيهودگى و نابخردى آنان را ديد نقاب برداشت و چهره خود به آنان بنمود ، آن گاه به حفصه گفت : اگر اينك تو و خواهرت بر ضد اميرمؤمنان عليه السلام همدست شده ايد پيش از اين نيز بر ضد برادرش رسول خدا صلى الله عليه و سلم همدست شديد و خداوند آيه اى درباره شما نازل كرد ، [1] و خدا در پس جنگ شما قرار دارد و از



[1] - در سوره تحريم / 4 آمده است : وان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه وجبريل وصالح المؤمنين والملائكة بعد ذلك ظهير . ( و اگر شما ( دو همسر پيامبر ) بر ضد او همدست شويد ( بدانيد كه ) خدا مولا و ياور او است و جبرئيل و آن مرد صالح از مؤمنان ( يعنى على عليه السلام ) و پس از آن فرشتگان نيز يار و ياور او هستند ) . آن گاه خداوند در آيه 10 و 11 همين سوره زن نوح و زن لوط را براى كافران و زن فرعون و حضرت مريم را براى مؤمنان مثل آورده است . زمخشرى در تفسير اين دو آيه گويد : اين دو تمثيل تعريض دارد به دو مادر مؤمنان ( عايشه و حفصه ) كه داستان آنها در آغاز همين سوره آمده است و تعريض به عمل آنان دارد كه هر دو بر ضد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ناخوشايندى او همدست شدند و به سخت ترين و شديدترين وجه آنها را از اين كار بر حذر داشته است ، زيرا در اين تمثيل سخن از كفر آمده است ، و مانند همين تهديد سخت اين آيه ( درباره ترك حج ) است : ( و هر كه كافر شود خداوند از جهانيان بى نياز است ) . و نيز آيه اشاره دارد به آن كه حق آن دو آن است كه در كمال اخلاص مانند اين دو زن مؤمن ( آسيه و مريم ) باشند و بر صرف اين كه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هستند اعتماد نكنند ، زيرا اين فضيلت به تنهايى براى آنها سودمند نيست مگر زمانى كه مخلص باشند . و تعريض و كنايه به حفصه بيشتر است . زيرا زن لوط بود كه اسرار او را فاش كرد چنان كه حفصه راز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را فاش نمود و داستانش در آغاز سوره آمده است . . . پس از سخن علامه زمخشرى اينك بنگريد به سخن علامه طبرى وابن ابى الحديد و ديگران درباره عايشه وحفصه و كيفيت بر خورد آنها با وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اميرمؤمنان كه جان و برادر و داماد و نور چشم آن حضرت بود : طبرى در تاريخ خود 5 / 150 گويد : چون خبر شهادت على رضى الله عنه به عايشه رسيد اين بيت را خواند ( ترجمه ) : ( سفر او پايان يافت وعصا به زمين افكند و جايگزين شد ، همان گونه كه مسافر از راه رسيده چشم ديگران را روشن مى كند ) . ( يعنى چشم من هم به كشته شدن على روشن شد ) . آن گاه گفت : چه كسى او را كشت ؟ گفتند : مردى از قبيله مراد . عايشه گفت : ( گرچه آن قاتل دور از من است ولى جوانى خبرش را آورد كه خاك به دهانش نيست ( و دروغ نمى گويد ) . زينب دختر ابو سلمه گفت : ( آيا درباره على چنين مى گويى ؟ عايشه گفت : من فراموش كارم ، هر گاه فراموش كردم ياد آوريم كنيد . و آن كس كه خبر مرگ را آورد سفيان بن عبد شمس بن ابى وقاص زهرى بود ) . ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة 9 / 198 گويد : ( فاطمه از دنيا رفت و همه زنان رسول خدا براى تسليت به ديدن بنى هاشم آمدند جز عايشه كه نيامد و خود را به بيمارى زد ، و سخنى از او براى على عليه السلام نقل شد كه دلالت بر شادى وى داشت ) . در صحيح بخارى 1 / 160 گويد : ( عايشه گفت : چون بيمارى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سنگين شد و دردش شدت يافت از همسران خود اجازه خواست كه در اتاق من بسترى شود ، آنان اجازه دادند ، حضرت با تكيه بر دو مرد : عباس و مرد ديگرى بيرون شد در حالى كه پاهايش به زمين مى كشيد . عبد الله ( راوى حديث ) گويد : اين سخن عايشه را به ابن عباس باز گفتم ، وى گفت : مى دانى آن مردى كه عايشه نام نبرد كه بود ؟ گفتم : نه ، گفت : او على بن ابى طالب بود ) . على عليه السلام در خطبه 154 نهج البلاغة مى فرمايد : ( اما فلانى ( عايشه ) رأى زنانه و كينه اى كه چون كوره آهنگر در سينه اش مىگداخت او را درگرفت ، و اگر او را فرا مى خواندند كه آنچه با من كرد با ديگرى كند هرگز نمى كرد ) . محمد عبده در شرح اين كلام گويد : ( منظور اين است كه حقد و كينه او پيوسته در جوش و گداز بود مانند كوره آهنگر كه تا كار مى كند در جوش و گداز است . و اگر كسى او را فرا مى خواند كه پاره اى از آن بديها و دشمنيها كه در حق من كرد با ديگرى كند هرگز نمى كرد ، زيرا تنها با من كينه داشت ) . و علامه خوئى در شرح نهج البلاغة 9 / 281 گويد : ( مسروق گفت : بر عايشه وارد شدم و غلام سياهى به نام عبد الرحمن نزد او بود ، عايشه گفت : مى دانى چرا او را عبد الرحمن ناميده ام ؟ گفتم : نه . گفت : از روى دوستى عبد الرحمن بن ملجم ( قاتل على عليه السلام ) . اين خبر در تلخيص الشافى 4 / 158 نيز آمده است .

946

نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 946
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست