نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 939
دخترت را به همسرى عبد الله بن اود درآر ، او گفت : اود كيست ؟ نه ، به خدا سوگند او را همسر ندهم و كرامتى ندارد . حجاج گفت : شمشير بياوريد ! وى گفت : مرا رها كن تا با خانواده ام مشورت كنم ، با آنان مشورت نموده ، گفتند : او را همسر ده و خود را گرفتار اين فاسق مساز ، او هم چنين كرد . حجاج به عبد الله گفت : من دختر بزرگ قبيله فزاره و دختر بزرگ قبيله همدان و بزرگ كهلان را به همسرى تو آوردم در صورتى كه اودى در كار نبود . عبد الله گفت : خدا امير را به صلاح دارد ، اين را مگوييد ، زيرا ما مناقبى داريم كه احدى از عرب ندارد . حجاج گفت : آنها چيست ؟ عبد الله گفت : أمير المؤمنين عبد الملك هيچ گاه در اجتماع ما سب نشده است . گفت : به خدا اين منقبتى است . عبد الله گفت : و در جنگ صفين هفتاد مرد از ما همراه أمير المؤمنين معاويه بود و يك نفر هم از ما با ابو تراب نبود و او به خدا سوگند تا آنجا كه من مى دانم مرد بدى بود . حجاج گفت : اين هم به خدا منقبتى است . عبد الله گفت : زنانى از ما بودند كه نذر كردند اگر حسين بن على كشته شود هر كدام ده شتر بكشند و چنين كردند . گفت : اين هم به خدا منقبتى است . عبد الله گفت : و هيچ مردى از ما نيست كه ناسزا و لعن على را بر او عرضه كنند جز آن كه چنان كند و حتى دو فرزندش حسن و حسين و مادرشان فاطمه را هم بيفزايد . حجاج گفت : اين هم به خدا منقبتى است . [1] 48 - علامه كراجكى گويد : در سرزمين شام گروههايى به نام بنوسراويل ، بنوالسرج ، بنوسنان بنوملحى ، بنومكبرى ، بنوطشتى ، بنوقضيبى وبنو درجا هستند . بنوسراويل اولاد كسى هستند كه لباس حسين عليه السلام را ربود . بنوسرج اولاد كسانى هستند كه اسبهاى خود را براى كوبيدن بدن حسين عليه السلام