responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 914


غفلت پريد و از حيرت ندانست مرا چه پاسخ دهد . خداوندا ، داد مرا از قريش و يارانشان بستان ، كه پيوند خويشى خود با مرا بريدند و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و بر سر امرى كه حق من بود با من به ستيزه برخاستند ، آن گاه گفتند : حق آن است كه بستانى و حق آن است كه رها سازى ( يعنى نه تنها حق مرا ربودند بلكه مدعى هم شدند كه حق من نبوده و من مى بايست دست از آن بردارم ) . [1] 26 - و فرمود : خداوندا ، داد مرا از قريش و يارانشان بستان ، كه پيوند خويشى خود با مرا بريدند و ظرف شكيبايى مرا واژگون ساختند و بر سر حقى كه من از ديگران به آن سزاوارتر بودم همگى با من به ستيزه برخاستند و گفتند : ( بدان كه حق آن است كه بستانى و حق آن است كه از آن محروم شوى ، پس با دلى اندوهگين صبر پيشه كن ، يا با آه و افسوس بمير ) . آن گاه به پيرامون خود نگريستم ، ديدم نه ياورى دارم و نه مدافعى و نه دستيارى جز اهل بيتم كه دريغم آمد به آغوش مرگ روند و بيهوده تباه شوند ، ناگزير چشمم را كه خاشاك ستم در آن رفته بود بر هم نهادم و آب دهانم را از گلو كه استخوان كين آزارش مى نمود فرو بردم و خشمم را كه از شرنگ تلخ تر و از تيغ تيز دردناكتر بود فرو خوردم . [2] 27 - ابن ابى الحديد گويد : زبيربن به كار در كتاب خود از رجالى كه از يكديگر نقل كرده اند از على بن ابى طالب عليه السلام روايت نموده كه فرمود : عثمان در گرماى نيم روز سراغ من فرستاد ، من جامه پوشيده و نزد او رفتم ، هنگامى داخل شدم كه بر تخت نشسته بود و تركه اى در دست داشت و مال فراوانى به صورت دو كپه از زر و سيم در برابر او بود ، گفت : اينها را بردار و شكم خود را سير كن كه جان مرا



[1] - نهج البلاغة ، خطبه 171 .
[2] - همان ، خطبه 216 .

914

نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 914
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست