نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 860
يذكرني أبا الحسن عليا * وخطبي في أبي حسن جليل فكان جوابه مني شديدا * ويكفى مثله مني القليل وقد قال الوليد وقال عمرو : * عدى بعد صفين ذليل فقلت : قدصدقتم هد ركني * وفارقني الذين بهم أصول سيخسر من يوادده ابن هند * ويربح من يوادده الرسول ( معاويه پسر هند با من مجادله مى كند ولى راهى به هدف خود نمى يابد ) . ( مرا ياد ابو الحسن على مى اندازد در حالى كه اندوه بزرگى از فراق او به دل دارم ) . ( من پاسخ سختى براى او دارم ، البته پاسخ اندك من براى امثال او كافى است ) . ( وليد و عمرو گويند : عدى پس از جنگ صفين خوار و ذليل گشته است ) . ( گويم : راست مى گوييد ، اركان وجودم شكسته و آنان كه در پناهشان بر دشمن حمله مى بردم از من مفارقت جسته اند ) . ( زودا كه هواداران پسر هند زيان بينند و هواداران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سود برند و رستگار گردند ) . 4 - ابوطفيل عامربن واثله ومعاويه معاويه به دربان گفت : او را بيرون بر وعامربن واثله را داخل ساز . چون داخل شد معاويه به او خوشامد گفت ، يارانش گفتند : اين كيست كه به او خوشامد گويى اى اميرمؤمنان ؟ گفت : اين دوست ابو تراب ، دلاور اهل عراق و شاعر آنان در جنگ صفين است . گفتند : پست ترين دلاور و بدزبان ترين شاعر ! و به او ناسزا گفتند . ابوطفيل به خشم آمد و گفت : هان اى معاويه ، به خدا سوگند اينان مرا دشنام ندادند و اصلا نمى دانم كه اينها كيستند ، تويى كه مرا دشنام دادى ! بگو
860
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 860