نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 818
كه شيرش سنگين تر است پسر از آن او است . [1] 10 - شيخ مفيد رحمه الله روايت نموده : در زمان عمر دو زن درباره كودكى دعوا كردند و هر كدام بدون داشتن شاهد مدعى بود كودك از آن او است و شخص ديگرى هم در اين دعوا مدعى نبود . حكم مسأله بر عمر پوشيده ماند و به اميرمؤمنان عليه السلام پناه برد ، امام عليه السلام آن دو زن را خواست و پند و اندرز داد اما سودى نكرد و به دعواى خود ادامه دادند ، على عليه السلام فرمود : اره اى بياوريد ، زنان گفتند : مى خواهى چه كنى ؟ فرمود : كودك را دو نيم مى كنم و هر كدام شما را نيمى از آن مى دهم . يكى از زنها ساكت ماند و ديگرى گفت : اى ابا الحسن ، تو را به خدا چنين نكن ، حال كه چنين است من كودك را به اين زن مى دهم . امام عليه السلام تكبير گفت و فرمود : اين كودك فرزند توست نه آن زن ، و اگر فرزند او بود به حال او دل مىسوزاند . در اين حال آن زن ديگر اعتراف كرد كه حق با اين زن است و كودك از آن او است . [2] 11 - امام باقر عليه السلام فرمود : در زمان اميرمؤمنان عليه السلام مردى از دنيا رفت و يك پسر و يك غلام از خود به جاى گذارد و هر كدام از آنها مدعى شد كه وى فرزند او است و ديگرى غلام است . دعوا نزد اميرمؤمنان عليه السلام بردند ، امام عليه السلام دستور داد و سوراخ در ديوار مسجد ايجاد كردند و به هر كدام فرمود كه سرش را داخل سوراخ كند . سپس فرمود : اى قنبر ، شمشير را بكش . ولى اشاره كرد كه دستورم را اجرا نكن . سپس فرمود : گردن غلام را بزن . غلام فورا سر خود را دزديد . اميرمؤمنان عليه السلام او را گرفت و به ديگرى فرمود : تو فرزند هستى ، و من اين را آزاد نموده و مولاى تو مى سازم . [3]
[1] - وسائل الشيعة 18 / 210 . [2] - همان / 212 . [3] - همان / 211 .
818
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 818