نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 801
درخت خرما در مدينه داشته باشم درهمى از اموال عمومى شما براى خود بر نمى دارم ، بايد به خودتان راست بگوييد ( و خود را نفريبيد ) ، آيا فكر مى كنيد من كه ( به حق ) خود را محروم مى كنم ( به ناحق ) به شما خواهم داد ؟ عقيل - كرم الله وجهه - برخاست و گفت : تو را به خدا ، آيا من و غلامى سياه در مدينه را برابر مى دارى ؟ فرمود : بنشين ، مگر جز تو كسى در اينجا نبود كه سخن گويد ! تو هيچ برترى بر او ندارى جز به سابقه ايمانى يا تقواى الهى ( و آن هم پاداش در آخرت دارد و دخلى به سهميه مالى ندارد ) . [1] 11 - و گويد : ابو اسحاق همدانى روايت كرده كه : دو نفر زن يكى عرب و ديگر از موالى ( غيرعرب ) خدمت على عليه السلام رسيدند و از آن حضرت مالى درخواستند ، حضرت چند درهم و مقدارى خوراكى به تساوى به آنان داد . زن عرب گفت : من زنى از عرب هستم و اين زن عجم است ! فرمود : به خدا سوگند من در اين اموال عمومى ترجيحى براى فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق نمى بينم . [2] 12 - مولى صالح كشفى حنفى گويد : شبى اميرمؤمنان عليه السلام به بيت المال رفت تا به حساب تقسيم اموال بپردازد طلحه و زبير بر آن حضرت وارد شدند ، امام عليه السلام چراغى را كه در برابرش روشن بود خاموش كرد و فرمود تا چراغ ديگرى از خانه آورند . آنها از علت اين كار پرسيدند ، فرمود : روغن آن از بيت المال تهيه شده بود و روا نبود كه در نور آن به كار شخصى شما بپردازم . [3] 13 - اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : به خدا سوگند عقيل را ديدم كه فقر او را از پا