responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 739


حيوان در آغل بسته پس از سير شدن از علف در همانجا بخسبد ، على هم از توشه اش بخورد و به خواب رود ؟ ! پس چشم او روشن باد كه پس از سالهاى در از تازه از حيوانات پرسه زن و چرنده پيروى كند ! [1] 7 - على عليه السلام به بازار كرباس فروشان رفت و در برابر دكان مردى شخيص و خوش چهره ايستاد و فرمود : اى مرد ، آيا دو پيراهن به قيمت پنج درهم دارى ؟
مرد از جا جست و گفت : آرى اى اميرمؤمنان . چون امام را شناخت امام وى را ترك گفت و رفت . در راه به جوانى رسيد و فرمود : اى جوان ، آيا دو پيراهن به قيمت پنج درهم دارى ؟ گفت : آرى ، دو لباس دارم يكى از ديگرى بهتر ، يكى سه درهم و ديگرى دو درهم . فرمود : هر دو را بياور ، و فرمود : اى قنبر ، آن پيراهن سه درهمى را بردار . گفت : اى اميرمؤمنان ، آن به شما زيبنده تر است زيرا منبر مى رويد و براى مردم سخنرانى مى كنيد . فرمود : اى قنبر ، تو جوانى و داراى شور و نشاط جوانى هستى ، و من از خدايم شرم دارم كه بر تو برترى جويم ، زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و سلم شنيدم كه مى فرمود : ( به زيردستان خود از آنچه خود مى پوشيد بپوشانيد و از آنچه خود مىخوريد بخورانيد ) . آن گاه پيراهن دو درهمى را پوشيد و دست خود را در از كرد و آستين لباس را كشيد و از سر انگشتان حضرتش اضافه آمد . فرمود : اى جوان ، اين زيادى را ببر . جوان اضافى آستين را بريد و گفت : اى پير مرد ، جلو بيا تا آن را سردوزى كنم ، فرمود : آن را همان طور رها كن كه مطلب ( فرا رسيدن مرگ ) سريع تر از اينها است . [2] 8 - ابن شهر آشوب گويد : چون پيراهن را پوشيد آستين لباس را كشيد و



[1] - نهج البلاغة ، نامه 45 . در متن عربى ، شرح لغات از شرح عبده نقل شده كه در ترجمه از آن استفاده شد . ( م )
[2] - الغارات 1 / 106 .

739

نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 739
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست