نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 546
چون مرا ديد پيشاپيش من داخل شد و من هم با او داخل شدم ، آقاى خود را ديدم بر حصير نشسته و فرشى يمانى به زير داشت ، تا چشم حضرتش به من افتاد خنديد و فرمود : ( نا اميد مشو ، چرا مىترسى ؟ نه به سوى يهود و نه نصارا و نه مجوس برو ، من حجت خدا و ولى اويم ، مگر ابوحمزه بر در مسجد كوفه تو را با جريان كار من آشنا نساخت ) ؟ اين سخن به بصيرت من افزود و امر او برايم محقق شد . آن گاه فرمود : كيسه را بده . كيسه را دادم ، آن را گشود و دست در آن كرد و درهم شطيطه را بيرون آورد و فرمود : درهم او همين است ؟ گفتم : آرى . عدل را گرفت و گشود و پارچه پنبه اى شسته را كه بيست ذرع بود از آن بيرون آورد و به من فرمود : سلام فراوان به آن زن برسان و به او بگو : من پارچه ات را جزء كفن خود قرار دادم و اين پارچه را از كفن خود براى تو فرستادم كه از پنبه قريه خودمان ( صريا ) است كه قريه فاطمه عليها السلام است ، و بذر پنبه آن را خود آن حضرت با دست شريف خويش براى كفن اولاد خود مى كاشته و خواهرم حكيمه دختر ابو عبد الله ( امام صادق ) عليه السلام آن را بافته و آن حضرت با زحمت دست خويش براى كفن خود قرار داده است ، آن را جزء كفن خود قرارده . سپس فرمود : اى معتب ، كيسه اى را كه خرجى ما در آن است بياور . آن را آورد ، حضرت درهمى در آن افكند و چهل درهم از آن بيرون آورد و فرمود : سلام مرا به او برسان و بگو : از روزى كه ابو جعفر با اين كفن و درهمها وارد مى شود نوزده شب زنده خواهى بود ، شانزده درهم آن را خرج كن ، و بيست و چهار درهم ديگر را بابت صدقه و حقوق مالى لازم بده ، و من خود بر تو نماز خواهم گزارد . سپس به من فرمود : وقتى مرا در آنجا ديدى مطلب را پوشيده دار كه براى بقاى تو بهتر خواهد بود ، و اينك اين مهرها را بگشا ، ببين آيا پاسخ تو را داده ايم
546
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 546