نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 50
كسره ميم به معناى جلب كردن و فراهم آوردن طعام است ، و پاسخ اين اشكال كه مبدأ اشتقاق امير با مير يكى نيست از چند وجه است : الف ) اين كه قلب صورت گرفته باشد ( جا به جايى حروف يا تغيير بعضى به بعض ديگر ) ، و اين به چند جهت درست نيست و آن جهات روشن است . ب ) آن كه امير فعل مضارع به صيغه متكلم باشد ، و آن حضرت اين جمله را مى فرموده ( أمير المؤمنين = مؤمنان را آذوقه مى دهم ) سپس علم بالغلبه شده و به صورت اسم در آمده و حضرتش بدين نام مشهور گشته است ، مانند تأبط شرا كه جمله اى است كه نام شخصى شده است . ج ) مراد آن است كه اميران دنيا را از آن رو امير گويند كه به پندار خودشان عهده دار تهيه خوراك و آذوقه و ما يحتاج مردم در امر معاش آنهايند ، وعلى عليه السلام هم امير مؤمنان است و امارتش در امرى بزرگتر از امور فوق است ، زيرا به آنان خوراكى مى رساند كه موجب حيات ابدى و نيروى روحانى آنهاست گر چه با ساير اميران در مورد مير جسمانى نيز شريك است ، و اين بهترين وجه است ) . [1] توضيح اين كه در كلمه ( قلب ) صورت گرفته باشد ، درست نيست ، زيرا اولا قلب خلاف قاعده ادبى است . ثانيا اگر عين الفعل مير ( ياء ) به فاء الفعل انتقال يافته باشد مى شود يمر ، و زن فعيل آن مى شود : يمير ، و روشن است كه مقصود ما حاصل نمى شود زيرا يمير غير از امير است . و اگر منظور از قلب ، قلب جوهرى يعنى ابدال باشد ، باز هم درست نيست ، زيرا دليلى براى اين قلب وجود ندارد . و اين كه امير فعل مضارع باشد گر چه از وجه اول به واقع نزديكتر است اما باز هم درست نيست ، زيرا اگر فعلى به صورت اسم در آمد ، بر اساس حكايت