responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 351


وضاق القوم ذرعا من نباها * فأنت لها أباحفص أمين لأنك قد حويت العلم طرا * وأحكمك التجارب والشؤون وخلفك الأله على البرايا * فحضك فيهم الحظ الثمين ( اگر روزى مشكلات وارد شوند و بزرگان در فهم آن حيران مانده ، و مردم از فهم آن ناتوان گردند تو - اى اباحفص - حلال آن مشكلات خواهى بود ، زيرا تو بر همه جوانب علم دست يافته اى و تجربه ها و كارها تو را به مقام حكمت رسانده اند . و خداوند تو را بر آفريدگان خليفه ساخته ، بنابر اين بهره تو در ميان آنان بهره گران سنگ و ارزشمندى است ) .
عمر بن عبد العزيز ، بنى هاشم وبنى اميه وطوايف قريش را گرد آورد ، آن گاه به پدر آن زن گفت : اى پير مرد ، تو چه مى گويى ؟ گفت : اى اميرمؤمنان ، من دختر خود را به همسرى اين مرد در آوردم و او را با بهترين جهازيه اى كه در شأن امثال او است به خانه او فرستادم ، تا چون هنگام خير و صلاحى كه از او اميد مى داشتم فرا رسيد سوگند دروغ به طلاق او خورد و با اين حال مى خواهد به همسرى او باقى بماند !
عمر بن عبد العزيز گفت : اى پير مرد ، شايد او همسرش را طلاق نداده است ، بگو بدانم او چگونه سوگند خورده است ؟ گفت : سبحان الله ! شكسته شدن و دروغ بودن سوگندى كه او خورده روشن تر از آن است كه در دل من با اين سن و دانشى كه دارم كمترين ترديدى باقى نهد ، با او سوگند ياد كرده كه على بهترين افراد اين امت است و اگر نه همسرش سه طلاقه باشد .
عمر رو به شوهر كرد و گفت : تو چه مى گويى ؟ آيا اين چنين طلاق داد ه اى ؟
گفت : آرى . در اين حال مجلس از جا كنده شد و بنى اميه همه نگاه مى كردند ولى كسى دم نمى زد و همگى به چهره عمر مى نگريستند . عمر لختى سر به زير

351

نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 351
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست