نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 311
پرسيدى نه از خودم ( وعلى خود من است ) . [1] و نيز گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ( در مباهله با نصاراى نجران ) فرمود : خداوندا ، اين ( على ) نفس من است و نزد من همتاى با خود من است . خداوندا ، اين ( فاطمه ) زنان من است كه برترين زنان جهان است . خداوندا ، اينان ( حسن و حسين ) دو فرزند و نوه منند ، پس من در جنگم با هر كه اينان با او در جنگ باشند ، و در صلح و سازشم با هر كه اينان با او در صلح و سازش باشند . [2] و در ذكر داستان جنگ احد نقل كرده كه آن گاه كه همه مردم گريختند و كسى جز على وابودجانه سماك بن خرشه باقى نماند ( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ابودجانه را فراخواند و فرمود : اى ابادجانه ، تو هم باز گرد و من بيعتم را از تو برداشتم ، اما على ، پس او منم و من او . . . [3] و گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : اى پسر ابى طالب ، تو عضوى از اعضاى منى ، هر جا من باشم تو هم همان جايى . [4] علامه سبط ابن جوزى در داستان بنى وليعه ( قومى از عرب ) از انس آورده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : بنى وليعه يا دست بر مى دارند يا مردى را كه مانند نفس خودم است به سوى آنان گسيل مى دارم كه امر مرا در ميان آنان اجرا كند ، با جنگجويان بجنگد و فرزندان را اسير كند . ابوذر گفت : ناگاه سردى كف دست عمر را بر پشت خود احساس كردم كه گفت : به نظر تو مرادش كيست ؟ گفتم : مرادش تو نيستى ، بلكه مردى است كه كفش خود را پينه مى زند ، على بن
[1] - بحار الانوار 38 / 296 . [2] - همان 37 / 49 . [3] - همان 20 / 107 . [4] - همان 38 / 311 .
311
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 311