نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 306
راوى را نقل فضائل على عليه السلام دانسته و آنچه را كه وى نقل نموده دليل بدعتگذارى او شمرده اند ، بنابر اين چنين راويى از نظر آنان مردود است گرچه از افراد موثق باشد . و دليل و تأييد تشيع در نزد آنان ذكر فضائل على عليه السلام است ، بنابر اين نقل حديث در فضيلت آن حضرت درست نيست ، زيرا موجب تأييد بدعت راوى در نظر آنان است . روى اين حساب ، هر گاه به حديث متواترى برخورند يا حديثى را در كتابهاى صحيحشان مشاهده كنند و راهى براى طعن و طرد آن نيابند دست به حيله ديگرى زده آن را تأويل كنند و الفاظ حديث را آن گونه كه مطابق ميل خود است تغيير دهند . ما در اينجا چند نمونه مى آوريم تا به باطن پليد و عناد آنان با خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ويژه با اميرمؤمنان عليه السلام پى برده شود : 1 - ابن حجر عسقلانى از اسماعيل بن عياش كه گفت : از حريز بن عثمان شنيدم كه مى گفت : اين حديث كه مردم از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كنند كه به على فرمود : ( تو نسبت به من مانند هارون با موسايى ) حديث درستى است ولى شنونده اشتباه كرده است . گفتم : پس درست آن چيست ؟ گفت : به جاى ( هارون ) ( قارون ) بوده است . [1] 2 - حافظ محدث حسنى مغربى ( در گذشته به سال 1380 ) گويد : ابوسعد استرآبادى در دمشق وعظ مى كرد ، مردى برخاست و گفت : اى شيخ ، نظرت درباره حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم : انا مدينة العلم وعلى بابها چيست ؟ وى لختى سر به زير افكند ، سپس سر برداشت و گفت : آرى ، اين حديث را به طور كامل كسى نمى داند مگر آن كس كه در اسلام صدرنشين باشد ! پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : أنا مدينة العلم ، وعلى بابها ، وابوبكر اساسها ( پى و پايه آن ) ، و عمر حيطانها