نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 15
پيوسته در آن بماند ) . ( جان تو را از جوهر لطف قالب زده اند ، خداوند همه جانها را فداى تو كناد ) . محمد حميرى گويد : ولايته هي الاءيمان حقا * فذرني من أباطيل الكلام ( دوستى و پيروى او ايمان راستين است ، پس ديگر سخنان باطل را به رخ من مكش ) . حجر بن عدى به قاتل خود گفت : اگر سر آن دارى كه فرزندم را بكشى او را پيش از من گردن بزن ! جلاد فرزند را گردن زد . به حجر گفتند : در داغ فرزندت شتاب كردى ؟ ! گفت : بيم آن داشتم كه چون برق شمشير را بر گردن من ببيند ، بهراسد و دست از ولايت على عليه السلام بردارد و آن گاه ميان من و او در اقامتگاه جاويد كه خداوند صابران را وعده فرموده جدايى افتد [1] . معاويه به ابوالطفيل گفت : ( روزگار از مهر على براى تو چه به جاى نهاد ؟ گفت : همان مهرى كه مادر موسى به كودك خود داشت ، و با اين حال ، عذر تقصير به پيشگاه خدا مىبرم [2] ! معاويه به عدى بن حاتم گفت : صبر تو در فراق على چگونه است ؟ گفت : چون صبر مادرى كه فرزند دلبند او را در دامنش سر ببرند ، كه هرگز آب ديده اش خشك نمى شود و سرشكش از باريدن باز نمى ماند [3] .