responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي    جلد : 1  صفحه : 271


و روايت شد : چون عمر بن هبيرة از طرف هشام بن عبد الملك حاكم بر عراق گرديد دو نفر از علما را به نام سبعي و حسن بصرى حاضر كرد و جريان مأموريّت خود را با آنها در ميان گذاشت و با آنها گفت : هشام بن عبد الملك از من عهد گرفته كه اطاعتش كنم و گفتار أو را گوش دهم . پس مرا حاكم عراق شما نمود بدون اينكه من از أو خواسته باشم . و پيوسته نامهء أو مىرسد كه با مردم سختگيرى كنم و گردن آنها را بزنم و مالهاى آنها را بگيرم ، نظر شما در اين مورد چيست ؟ سبعي با مداهنه و چاپلوسى و سستى و ضعف تكلَّم كرد . امّا حسن بصرى ، پس گفت : اى عمر من تو را نهى مىكنم از اينكه متعرض غضب خداى متعال شوى براي اينكه رضاى هشام را به دست آورى . و بدان كه خداى متعال تو را از شرّ هشام حفظ و نگهدارى مىكند ولى هشام قدرت ندارد كه جلو غضب خدا را بر تو بگيرد و همهء أهل زمين نيز چنين قدرتى را ندارند . اگر دستوري و فرماني از جانب حق تعالى آيد كه تو را به عدل و احسان امر فرمايد و همچنين كتابي و فرماني از طرف پيغمبر آيد و نامه اى هم از طرف هشام آيد آيا به خلاف قول خدا و رسول به كتاب هشام عمل مىكنى و دستور خدا و سنت پيغمبر را ترك مىنمايى ؟ هر گاه چنين كنى تو به حرب خدا و رسول رفته اى و دچار زيانكارى گرديده اى . پس از خدا بترس و از غضب أو دورى كن ، چون نزديك است كه ملكي از آسمان بيايد و تو را از بالاى تختت به زير بكشد و تو را از اين قصر وسيع به قبر تنگ ببرد .
پس آن را وسعت ندهد مگر عمل تو اگر خوب باشد . و سبب

271

نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي    جلد : 1  صفحه : 271
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست