نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 254
است . و قال عبد الله الجرهمى و كان من المعمّرين تبعت يوما جنازة فخنقتني العبرة فأنشدت شعرا : < شعر > يا قلب انّك في الدّنيا لمغرور فاذكر و هل ينفعنّ اليوم تذكير فبينما المرء في الاحياء مغتبطا إذ صار في الرمس تعفوه الأعاصير يبكى الغريب عليه ليس يعرفه و ذو قرابته في الحىّ مسرور فاسترزق الله خيرا و ارضينّ به فبينما العسر إذ دارت مياسير < / شعر > و قال رجل من أصحاب الجنازة : تعرف لمن هذا الشعر ؟ فقلت لا و الله . فقال : هو لصاحب هذه الجنازة و أنت غريب تبكى عليه و أهله مسرورون . عبد الله جرهمى ، كه مرد معمّرى بود ، گويد : روزى دنبال جنازة اى حركت مىكردم پس گريه مرا گرفت و اشعارى كه شنيده بودم و نمىدانستم صاحبش كيست به زبان آوردم . و معنى اشعار به فارسي چنين است : اى قلب به درستى كه تو در دنيا مغرورشده اى پس به ياد بياور و آيا امروز يادآورى ديگر فايده دارد . در بين اينكه شخص در بين زندگان به لذايذ زندگى مشغول است ناگهان در خاك فرو مىرود و گل و خاك أو را فرو مىگيرد ، غريبى كه أو را نمىشناسد بر أو مىگريد و خويشان و نزديكان أو در ميان زندگان به سرور و خوشى مشغولند . پس از خدا طلب خير كن و به آن راضى باش كه در اين بين سختى و مشكلات ناگهان به يسر و وسعت بر مىگردد . پس در اين حال مردى گفت : اى فلان مىدانى اين اشعارى كه گفتى از كيست ؟ گفتم نه به خدا . گفت از صاحب اين جنازة
254
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 254