نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 122
و ساختمانهاى محكم را و بالشهاى نيكو و فراشهاى گسترده را به سنگهاى قبر و چسبيده به لحد تبديل نمودند . آن قبرهايى كه جلو خان آنها ويران شده و ساختمان آنها با خاك يكسان گشته . آن قبرها به هم نزديك است ولى ساكن آنها در ما بين أهل محلَّه اى ترسان و هراسانند و در بين گروهى كه به ظاهر راحتند و در واقع گرفتار مىباشند . به وطنها انس نمىگيرند و با هم آميزش ندارند چون آميزش همسايگان با اين كه نزديك و همسايه مىباشند . و چگونه بينشان ديد و بازديد باشد و حال آنكه پوسيدگى آنها را خورد كرده و سنگ و خاك آنان را خورده . و تصوّر كنيد كه شما رفتهايد جايى كه آنها رفتهاند و آن خوابگاه شما را گرو گرفته و آن امانت گاه شما را در آغوش دارد . پس چگونه خواهد بود حال شما اگر كار شما به پايان رسد و مردگان را از قبرها بيرون آورند . در آن هنگام هر نفسي به آنچه پيش فرستاده است مبتلى مىشود و به سوى خدا كه مالك به حق ايشان است بازگرديده مىشوند و به كار ايشان نيايد آنچه را كه افترا مىبستند . دخل أبو هذيل دار مأمون فقال : انّ دارك هذه كانت مسكونة قبلك من ملوك درست آثارهم و انقطعت أعمارهم فالسعيد من وعظ بغيره . أبو هذيل وقتي در كاخ مأمون وارد بر أو شد گفت : اين خانه قبل از تو محل سكونت ديگر سلاطين بود كه اكنون در زير خاك پوسيده شدهاند و آثار آنها كهنه شده و عمرهاى آنها منقطع شده است پس أهل سعادت آن كس است كه به غير خود پند و موعظه شود ، يعنى از گذشتگان و آنچه بر آنها گذشته پند گيرد .
122
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 122