نيست چگونه تكبر و نازش ميكند كسى كه اولش نطفه اى پليد و آخرش مردارى گنديده بوده و اكنون حامل كثافت ميباشد بدان بزرگ نيست آن كس كه مرضها او را بزانو در آورده و دردها فريادش را بلند كرده و روزگار او را فريب داده و از روزگار در امان نيست كه جوانيش را از او ميگيرد و ثروتش از دستش ميرود و از فراز تخت قدرت فرود آيد بسوى گورى تنگ همانا ملك آن است كه از اين عيبها بدور باشد سپس اين شعر را سروده است : < شعر > اين الملوك و ابناء الملوك و من قاد الجيوش الا بئس ما عملوا باتوا على قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال و لم يمنعهم قلل فانزلوا بعد عزّ من معاقلهم و اسكنوا حفرا يا بئس ما نزلوا ناداهم صارخ من بعد ما دفنوا اين الاسرة و التيجان و الكلل أين الوجوه التى كانت منعّمة من دونها تضرب الاستار و الحلل فأفصح القبر عنهم حين سائلهم تلك الوجوه عليها الدود تنتقل قد طال ما اكلوا دهرا و ما شربوا فأصبحوا بعد طيب الاكل قد اكلوا سالت عيونهم فوق الخدود و لو رأيتهم ما هناك العيش يا رجل < / شعر > 1 - كجايند پادشاهان و فرزندان پادشاهان و فرماندهان لشكرها آگاه باش كه بد كردارى داشتند . 2 - بر فراز قلههاى كوه شبها را سحر كردند و دژبانان خشن آنان را نگهبانى ميكردند و نتوانستند مانع از مرگ آنان شوند . 3 - پس فرود آورده شدند از كاخها و جايگاهشان و جاى داده شدند گودالهاى قبر را و بد جايى فرود آورده شدند . 4 - پس از دفنشان فريادكننده اى آنان را صدا زد كه كجايند