مردم دو گروهند گروهى دنيا را ميخواهند و طلب ميكنند تا باو برسند نابود ميشوند و گروهى طالب آخرتند تا باو برسند نجات پيدا مىكنند بدان اى مرد هر گاه به آخرت رسيدى آن چه كه در دنيا از دست تو رفته و آن چه را كه از سختيها بتو رسيده زيانى ترا نرساند و نيز سودى ندارد آن چه كه از دنيا بتو رسيده زمانى كه از آخرت محروم باشى . عمر عبد العزيز بحسن بصرى نوشت كه مرا پند و اندرز ده حسن بصرى نوشته سر آمد آن چه كه ترا شايسته و اصلاح ميكند پارسائى در دنياست و بدان كه پارسائى بستگى به يقين دارد و يقين در فكر است و انديشه ، انديشه عبرت گرفتن است پس هر گاه در بارهء دنيا انديشه كردى مىيابى كه گردآورى تمام دنيا برايت فائده اى ندارد تا چه رسد بقسمتى از آن نفس و خويش را مىيابى كه گرامى دارى او را به پست كردن دنيا و بيادآورى گفتهء خداى عز و جل را كه ميفرمايد * ( وَكُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناه طائِرَه فِي عُنُقِه وَنُخْرِجُ لَه يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاه مَنْشُوراً . ) * و نامه عمل هر انسانى را بگردنش اندازيم و بيرون آوريم براى او نامه اش را روز رستاخيز باز و گشاده پس همانا بتو عدالت و دادگرى كرده آن كس كه حسابگر تو نفست را قرار داده كه او چنين ميفرمايد : * ( اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً ) * و بخوان نامهء خويش را بس است نفس ترا امروز كه