نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 134
زمين بجنبش در آيد و فراموش كند زن شيرده از بچه اى كه شير مىدهد و هر باردارى بارش را بزمين گذارد و مردم هلاك مىشوند و مردمان روى يك ديگر بيفتند بطورى كه گويا مستانند در صورتى كه مست نيستند و لكن از بزرگى ترس و بيم آن روز است و از ترس ريشهاى جوانان سفيد شود و شياطين باطراف زمين از ترس پرواز مىكنند و اگر اين نبود كه خداى تعالى روحهاى مردم را در جسدها نگاه مىدارد از ترس اين نفخه از بدنها خارج مىشد و بهمان حالت درنگ مىكردند كه خدا ميخواهد . بعد امر مىكند خدا باسرافيل كه بدمد در صور نفخه اى كه غش مىكنند از بيمش پس صدائى بيرون آيد از آن سرى كه بطرف زمين است پس بجا نماند در زمين جن و انسى و شيطانى و نه هم جز ايشان از صاحبان روح مگر اينكه غش كنند و بميرند و بيرون آيد صدائى از آن طرفى كه بسوى آسمانست پس بجا نماند در آسمانها صاحب روحى مگر اينكه بميرد خداى تعالى فرموده : مگر آن كس را كه خدا بخواهد و آن كس جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل ، پس ايشانند كسانى كه خدا خواسته بجا مانند . پس خدا ميفرمايد : اى فرشتهء مرگ چه كسانى از آفريدگان من بجا ماندهاند فرشتهء مرگ عرض كند پروردگارا تو زنده اى هستى كه هيچ گاه نمىميرى جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل بجا ماندهاند و منهم زندهام سپس خدا فرمان ميدهد بقبض روحشان او قبض مىكند روحهايشان را بعد خدا مىفرمايد اى فرشتهء مرگ چه كسى باقى مانده پس ملك موت گويد بندهء ضعيف تهى دست تو فرشتهء مرگ
134
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 134