ينبغى [1] مىباشد البته ملَّت آن چه بر او و شايسته از اوست خواهد كرد و چگونه نكند و حال آن كه خود را از جانب ولى عصر عجّل الله فرجه منصوب بر اين امر و حافظ دين و دنياى رعاياى آن جناب و مسئول از حال ايشان مىداند و بايد تمام مجهود [2] خود را در نگاهدارى اينها مبذول دارد و آن چه در اين مقام مورد اين تكليف است غير از احكام كليّه است كه آن وظيفه عالم است لا غير و غير از موضوعات شخصيّه مثل نجاست چيز خاص و حرمت آن كه عالم و عامى و مجتهد و مقلَّد در آن يكسانند كه هر يكى از مكلَّفين اگر علمى يا طريقى دارد به آن عمل مىكند و اگر ندارد و نزد او داخل در مشتبه است كه شارع مقدّس حكم آن را در مقام عمل و طهارت و حليّت مقرّر فرموده . و لكن عجب است از اقبال طباع [3] در خوردن مثل قند مجلوب [4] از آن حدود با شيوع اين همه اخبار چنانچه اين جانب محض استماع اين قذارات [5] بالطبع متنفّر و از خوردن آن مجانبت [6] مىكنم إن شاء الله بلكه مورد مذكور باب سياسات و مصالح عامّه اوست و تكليف در اين باب عمده بر ذوى الشوكة [7] از مسلمين است كه با عزم محكم مبرم در صدد رفع احتياج از مسلمانان مىباشد ، به
[1] كما ينبغى : همان گونه كه سزاوار است . [2] مجهود : كوشش شده . [3] طباع : جمع طبع ، اقبال طباع روى آوردن سرشت است . [4] قند مجلوب : قند وارداتى [5] قذارات جمع قذارات ، پليدى و چركى [6] مجانبت : دورى گزيدن . [7] ذوى الشوكة : صاحبان جاه و جلال و خداوندان حشمت و عظمت