نام کتاب : قضاء وقدر ، جبر واختيار ( فارسي ) نویسنده : دكتر محمد مهدي گرجيان جلد : 1 صفحه : 71
خلاصه سخن اينكه : بايد توجه نمود كه گروهى اختيارى بودن فعل را بر اين اساس مى دانند كه بايد فعل ، مسبوق به اراده باشد تا خود فعل ، متصف به صفت ارادى بودن گردد ، آنگاه اين گروه درباره خود اراده ، دچار اشكال شده اند ، زيرا اگر ملاك اختيارى بودن آن است كه فعل مسبوق به اراده باشد ، سؤال مى شود : خود اراده كه يك فعلى از افعال است آيا مسبوق به اراده است تا بگوييم اراده فعلى است اختيارى ؟ و يا آنكه مسبوق به اراده نيست كه در اين صورت ، لامحاله اراده ، غير اختيارى خواهد بود . اگر گفته شود كه مسبوق به اراده نيست ، لازمه اش جبر در اراده است و در نتيجه ، فعلى كه از روى جبر صادر مى شود ، جبرى و غير اختيارى خواهد بود . و اگر گفته شود كه اراده فعل ، مسبوق به اراده ديگرى است ، نقل كلام به آن اراده مى كنيم و هكذا . و لازمه اين سخن آن است كه اراده هاى بى شمار در لوح نفس ، اجتماع كنند و اين اجتماع ، اگر به صورت غير متناهى باشد ، لازمه اش تسلسل است كه محال است و اگر در نقطه اى قطع شود ، آن اراده اخرى كه مقطع اراده هاست ، چون مسبوق به اراده نيست ، قهرا اضطرارى و غير اختيارى خواهد بود و موجب اضطرارى بودن همه اراده هاى بعدى ، زيرا نتيجه ، تابع اخس مقدمات است . در اين مورد ، مرحوم ( ميرداماد ) پاسخى دارد كه اجمال آن اين است : اراده اى كه در لوح نفس است به دو صورت قابل ملاحظه است : 1 - اراده را نسبت به مراد ( فعل ) بسنجيم به گونه اى كه اراده مورد توجه نباشد بلكه خود فعل ، مورد التفات تفصيلى باشد كه در اين صورت ، اين حالت قبلى را شوق و اراده به خود فعل ، مىناميم . 2 - خود اراده را به طور مستقل ، مورد توجه قرار دهيم ، مانند آنكه انسان ، گاهى خود نيت را به طور مستقل مورد توجه قرار مى دهد ، بر خلاف آنكه در مورد نيت
71
نام کتاب : قضاء وقدر ، جبر واختيار ( فارسي ) نویسنده : دكتر محمد مهدي گرجيان جلد : 1 صفحه : 71