نام کتاب : قضاء وقدر ، جبر واختيار ( فارسي ) نویسنده : دكتر محمد مهدي گرجيان جلد : 1 صفحه : 143
اشكال : درست است كه ( شر ) امرى قياسى و امكانى است ولى چرا خداى آفرينش ، جهان را به نحوى نيافريده و نچيده است كه قياس و امكان در كار نباشد ؟ و به عبارت ديگر : چرا هر موجودى را هم آغوش با خوشبختى و كامروايى خودش نيافريد كه روى بدى و بدبختى و ناكامى را نبيند ، چنان كه عدد چهار ، هرگز روى فرديت و عدد سه ، هرگز روى زوجيت نمى بيند ؟ پاسخ : معناى اين سخن به حسب تحليل اين است كه : چرا خداى ماده و طبيعت ، ماده وطبيعت را لاماده ولاطبيعت قرار نداد ؟ زيرا قياس و امكان نامبرده لازمه معناى ماده است ، و اگر موجودى امكان داشتن و نداشتن كمال را نداشته باشد ، مادى نخواهد بود . اگر اين جهان ، اين خاصه را نداشت كه هر يك از اجزاء آن ، قابل تبديل به ديگرى است و با اجتماع شرايط منافع وجودى خود را مى يابد و بى آن ، تهيدست و بدبخت مى ماند ، اساسا جهان ماده نبود . پس روشن شد كه : هر شر و فساد از آن جهت كه شر و فساد است ، نسبتى به واجب الوجود ندارد و از آن جهت كه نسبت به واجب الوجود دارد ، شر و فساد نيست ) . [1] * * *
[1] - اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 ، ص 171 - 173 ( چاپ انتشارات صدرا ) .
143
نام کتاب : قضاء وقدر ، جبر واختيار ( فارسي ) نویسنده : دكتر محمد مهدي گرجيان جلد : 1 صفحه : 143