باب پانزدهم گواهى دادن راهبان و حبرها به نبوت رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله پيش از بعثت و پس از بعثت [ مستدرك الصحيحين 2 / 601 ] به سند خود ، از « ابن عباس » از پدرش ، نقل كرده است كه « عبد المطلب » گفت : در رحلة الشّتاء ( مسافرت زمستانى ) وارد يمن شديم و به خانهء يكى از حبرهاى يهودى رفتيم ، مردى كه از مؤمنان به « كتاب زبور » بود ، خطاب به من گفت : اى عبد المطلب ! آيا اجازه مىدهى به بدن تو ، به استثناى عورت ، نظر كنم ؟ عبد المطلب گفت ، پس از آنكه به وى اجازه دادم ، نخست در يكى از دو سوراخ بينى من نگاه كرد سپس به جانب ديگر بينىام توجه كرد و آنگاه گفت : گواهى مىدهم در يك دست تو ، سلطنت است و در دست ديگرت ، نبوت ! و افزود : همين حقيقت را هم در « بنى زهره » مشاهده كردهام . چگونه ممكن است هر دو قبيله از يك موضوع حقيقى برخوردار باشند ؟ در پاسخ گفتم : از آن چه ابراز مىدارى ، اطلاعى ندارم . از من پرسيد : آيا همسرى دارى ؟ در پاسخ گفتم : در حال حاضر همسرى ندارم . وى گفت : هر گاه