باب چهاردهم چهره زيباى حضرت على عليه السّلام و نقش انگشترهاى آن حضرت [ استيعاب 2 / 469 ] گفته كه جالبترين روايتى كه در شمائل حضرت على عليه السّلام ديدهام ، آن است كه حضرت على عليه السّلام ميانه بالا و سياه چشم و خوش سيما بود و مانند ماه شب چهارده ، از زيبائى مىدرخشيد ! شكم مباركش ، بزرگ و شانههايش ، پهن و درشت انگشت بود و اندامى لطيف داشت و گردنش از سپيدى ، مانند تنگى از نقره بود . جلو سرش مو نداشت و محاسنش ، انبوه بود . استخوان شانهء استوارى ، مانند استخوان شانهء شير درندهء بود . بازو و بند دستش از پيچيدگى قابل تشخيص امتياز نبود . در هنگام راه رفتن گامها را كشيده برمىداشت و هر گاه بازوى كسى را مىگرفت ، چنان بود كه جان او را گرفته تا آنجا كه تاب نفس كشيدن را احساس نمىكرد . دست و بند دستش ، فربه بود . گاهى كه به ميدان نبرد وارد مىشد ، هروله مىكرد . دلى ثابت داشت و دلاورى نيرومند بود و با هر همنوردى روبرو مىشد و بر او پيروز مىگرديد . [ اسد الغابة 4 / 39 ] « ابن ابى الدنيا » گويد : « ابو هريره » از « عبد اللَّه بن