و آئين ، عبادت كند و تنها اين سه تن هستند كه به اين آئين ، رفتار مىكنند . اين حديث را « يعقوب بن شيبه » و « ابن عساكر » روايت كردهاند . مؤلف گويد : « هيثمى » اين حديث را در [ مجمع 9 / 222 ] از « طبرانى » نقل كرده است و پس از گفتهء « ابن مسعود » كه اظهار داشته بود : « همراه با او ، جوان تازه سال و زنى به طواف پرداختند » ، اضافه كرده است : « پس از آن به استلام ركن پرداخت و دستها را بالا برد و تكبير گفت و آن جوان كم سنّ و سال و آن زن هم به پيروى از او ، دستها را به تكبير بالا بردند و حالت قيام او به طول انجاميد ، سپس به ركوع آمد و ركوع را طولانى كرد سپس سر از ركوع برداشت و همچنان كه ايستاده بود ، قنوت خواند سپس به سجده رفت و آن جوان و آن زن هم ، به سجده رفتند و بالاخره در تمام كارهائى كه او انجام مىداد ، آنها هم ، به پيروى از او ، انجام مىدادند » . از « ابن مسعود » نقل كرده است ، هنگامى كه وارد مكه شديم ، كارهائى مشكل آفرين را مشاهده كرديم كه تا آن هنگام ، نديده بوديم . براى رفع اين مشكلات با « عباس بن عبد المطَّلب » ملاقات كرديم و خطاب به او ، گفتيم : اى ابالفضل ، رويّه و دينى را امروز ديديم كه تا به حال ، آن دين را نشناخته و گمان هم نمىكنيم كه در ميان شما هم سابقه داشته باشد ؛ آيا آنچه مشاهده كرديم مرام تازهاى است ؟ « عباس » گفت : آرى ، به خدا سوگند ! مرام تازهاى است . سپس گفت : آيا اين افراد را مىشناسى ؟ اظهار بىاطلاعى كرديم و « عباس » گفت : اين مرد برادرزادهام ، محمد بن عبد اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله است و آن جوان ، على بن ابيطالب عليه السّلام است و آن زن ، « خديجه دختر خويلد » است . به خدا سوگند ! در روى زمين به غير از اين سه تن ، كسى ديگر نيست كه به اين آئين رفتار نمايد